تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

امدادهای الهی در انقلاب بسیار به ما کمک کرده است

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۱۲ ق.ظ | ۰ نظر

به گزارش خبرنگار مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، حجت‌الاسلام والمسلمین غفاری‌فر در جلسه طلاب و فضلای اردکانی مقیم قم که پنج‌شنبه، سیزدهم دی‌ماه در ساختمان ۳۱۳ مسجد مقدس جمکران برگزار شد، اظهار داشت: امدادهای الهی در انقلاب بسیار به ما کمک کرده و دست خدای متعال در پیروزی آن مشاهده شده است.

وی ابراز داشت: بسیاری از انسان‌ها قرآن را می‌خوانند، اما باور به قرآن ندارند؛ ما باید به کلام الله اعتقاد داشته و بدانیم که خدا با ماست و از ما حمایت خواهد کرد.

این کارشناس مسائل سیاسی خاطرنشان ساخت: غرور، یکی از مشکلاتی است که گاهی به سراغ ما آمده و ما را از حقائق دور خواهد کرد؛ باید سر به زیر بوده و مطابق با علم خود عمل داشته باشیم.

وی با اشاره به اینکه خدای متعال با هیچ شخصی دعوا ندارد، گفت: به لحاظ مبانی اندیشه‌ای بعد از انبیاء و اولیاء، موحدتر از شیطان پیدا نخواهیم کرد، اما در ولایت تشریعی مشکل داشته و بی‌ادبانه‌ترین تعابیر را نسبت به خدای متعال دارد.

این کارشناس مسائل سیاسی اظهار داشت: در فتنه ۸۸ هیچ جاهلی فریب نخورد، همه عارف به حقانیت انقلاب و رهبر آن بودند؛ اما نتوانستند نفس خود را کنترل نمایند.

وی خاطرنشان ساخت: متأسفانه برخی از افراد تحلیل درست نداشته و حتی بر روی انتصابات اخیر رهبر معظم انقلاب نیز اعتراض دارند؛ سؤال اینجاست که آیا مقام معظم رهبری تازه رهبر شده است؟ ایشان نمی‌داند که چه کسی را رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام کند؟

وی بیان داشت: ما باید مطالبه‌گر بوده و سؤالات خود را حتی از مقام معظم رهبری بپرسیم؛ مگر ایشان بیان نکردند که سؤالات خود را بپرسید؟ ما باید اشکالات موجود در کشور را مطرح کرده و بیان کنیم.

این کارشناس مسائل سیاسی اظهار داشت: مهمترین عامل حفظ نظام انقلاب اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر است و روحانیت باید در این عرصه ورود جدی داشته باشند.

گفتنی است در این جلسه طلاب و فضلا سؤالات خود را مطرح و پاسخ آن را دریافت کردند.

 

----------------------------

منبع: وب‌سایت مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم

 

خبر مرتبط: امام جمعه اردکان: جهاد و تلاش در راه خدا یکی از برترین اعمال است




  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

برگزاری جلسه طلاب و فضلای اردکانی مقیم قم

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۰۸ ق.ظ | ۰ نظر

حجت‌الاسلام محمدرضا صحرایی نماینده طلاب اردکان در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، از برگزاری جلسه مجمع طلاب اردکانی خبر داد و گفت: جلسه این هفته طلاب اردکانی مقیم قم پنجشنبه شب در مسجد مقدس جمکران برگزار می‌شود.

وی با بیان اینکه سخنران این جلسه مجمع طلاب اردکان حجت‌الاسلام غفاری‌فر مدیر گروه تبلیغ و عضو هیئت علمی مؤسسه آموزش عالی امام رضا(ع) است، ابراز کرد: جلسات طلاب اردکانی به صورت منظم و با حضور طلاب هر هفته برپا است.

حجت‌الاسلام صحرایی با اشاره به اینکه سابقه برپایی جلسات مجمع طلاب اردکانی مقیم قم به سال 1364 برمی‌گردد، خاطرنشان کرد: بنا به پیشنهاد امام جمعه فقید اردکان مرحوم بهجتی این جلسات به صورت هفتگی برگزار شد.

نماینده طلاب اردکان بیان کرد: مسئولان حوزه علمیه، اساتید اخلاق و شخصیت‌های برجسته کشوری در جلسات مجمع طلاب و فضلای اردکانی مقیم قم حضور می‌یابند.

وی اقدامات صورت گرفته از سوی مجمع طلاب و فضلای اردکان را تشریح کرد و افزود: مجمع طلاب اردکانی رابطه‌ای صمیمانه با طلاب دارد و افزون بر سرکشی از طلاب تسهیلاتی همچون وام قرض‌الحسنه با بیش از 30 سال سابقه برای آنها در نظر گرفته است.

حجت‌الاسلام صحرایی ادامه داد: در راستای توجه به معیشت طلاب نیز از سوی مجمع رایزنی با مرکز خدمات حوزه علمیه صورت گرفته تا وام قرض‌الحسنه به طلاب اردکان تعلق گیرد.

نماینده طلاب اردکان در پایان با تأکید بر اینکه جلسات مجمع برای طلاب مفید و قابل استفاده است، گفت: تعداد طلاب اردکانی مقیم قم 200 نفر است که بخش قابل توجهی از تعداد در جلسات حضور دارند.

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی
به گزارش خبرنگار ایسنا، محمدرضا پورابراهیمی شامگاه چهارشنبه (12 دی 97) در نشست علمی "اقتصاد در الگوی اسلامی" که به همت گروه مطالعاتی اقتصاد اسلامیِ طلاب اردکان وابسته به مرکز الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت و مجمع روشن‌گری و مطالبه‌گری طلاب و روحانیون انقلاب اسلامی وابسته به گروه مثل عمار برگزارشد، گفت: من خیلی خوشحالم که طلاب به این مباحث ورود کردند و در حیطه مبانی اقتصاد اسلامی دغدغه‌مندی پیدا کردند، اما ای کاش این دغدغه چهل سال قبل ایجاد شده بود؛ متأسفانه در پرداختن به اقتصاد اسلامی چهار دهه تأخیر داشته‌ایم.

وی در باب قیمت‌گذاری کالا در بازار سرمایه ابراز کرد: قیمت بر اساس مکانیزم عرضه و تقاضا تعیین می‌شود‌، نه به نحو دستوری، هرچند ممکن است در عمل مشکلاتی باشد.

وی در ادامه افزود: بازار سرمایه عبارت است از شفافیت اطلاعاتی که براساس آن تخصیص بهینه منابع انجام می‌شود.

نماینده کرمان و راور در مجلس شورای اسلامی مبارزه با فساد اقتصادی را فقط با شفافیت ممکن دانست و تصریح کرد: مردم حاضرند نان شب نداشته باشند اما نابرابری را تحمل نمی‌کنند و برای از بین بردن نابرابری و مبارزه با فساد اقتصادی، باید به شفافیت اطلاعاتی دست یابیم.

وی با بیان اینکه حتما باید تغییرات را در حوزه کلان اقتصاد کشور داشته باشیم، یادآورشد: همه‌ی ما می‌توانیم مشکلات را تبیین کنیم اما در ارائه راه حل باید تلاش کنیم.

پورابراهیمی با اشاره به اینکه سال گذشته جهت اخذ مشورت در باب ابعاد فقهی اقتصاد اسلامی سراغ چندتن از علمای بعضا معترض به نظام بانکداری موجود، رفته است، عنوان کرد: از میان علمایی که به آن‌ها مراجعه کردیم، فقط آیت الله سبحانی بود که به درخواست ما پاسخ داد و جزوه‌ای چند صفحه‌ای به ما داد فلذا به علت نداشتن تئوری کارآمد مجبوریم برویم در سطحی که در دسترس داریم عمل کنیم که نتیجه‌ی آن، بقای مشکلات فعلی است.

وی ادامه‌ داد: کشورهایی مانند عربستان، پاکستان، مالزی و حتی مسلمانان انگلیس، سیستم بانکداری اسلامی و غیر ربوی دارند و قابل الگوبرداری هستند.

رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه تصور شما از بازار سرمایه با واقعیت فرق دارد، اظهار کرد: از نظر من، اصطلاحات و تعابیر به‌کاررفته در باب سرمایه داری علمی و تخصصی نیست فلذا ابتدا باید سعی کنیم به یک زبان مشترک برسیم.

وی همچنین با بیان اینکه این مباحث نیاز به وقت و تعمق بسیار دارد، عنوان کرد: در مباحث بورس و سرمایه، اول بیایید برداشت‌هایتان را از بازار سرمایه شفاف کنید و بعد به اصلاح بپردازید.

در همین راستا نیز پورابراهیمی وعده تشکیل کارگروهی مطالعاتی در زمینه مبانی بازار آزاد و اقتصاد اسلامی را به حضار داد و افزود: کسی که می‌خواهد در حوزه اقتصاد کار کند باید حداقل یک ترم تحصیلی در زمینه اقتصاد مطالعه داشته باشد که پس از گذراندن این دوره، می‌توانیم همکاری‌هایی را در زمینه رسیدن به طرح بانکداری و بورس اسلامی با طلاب داشته باشیم.

پیش‌خبرِ این جلسه را در خبرگزاری ایکنا و بازنشر آن را در همسونیوز بخوانید
----------------------------------------------
منبع: خبرگزاری ایسنا
خبرگزاری ایسنا خبر دیگری نیز از این جلسه را با اندکی تغییر منتشر کرد. اینجا


علاوه بر خبرگزاری ایسنا، خبرگزاری‌های ایکنا و شقفنا نیز این جلسه را پوشش خبری دادند.

خبرگزاری‌ها، سایت‌های خبری تحلیلی و پایگاه‌های خبری که خبر این جلسه را بازتاب دادند: باشگاه خبرنگاران جوان، خبرآنلاین، تقریب، اقتصادآنلاین، ایران‌آنلاین، فردانیوز، سروش، خط‌نیوز، رویداد24، بهارستان، تین‌نیوز، آفتاب، همسونیوز، فانوس، مخبر و مخبر، رخ، وانا، کرمان فردا، بلاغ مازندران، مجله تفریحی

روزنامه‌هایی که این خبر را بازتاب دادند: وطن امروز، آرمان امروز، دنیای اقتصاد، نوآوران، (نوآوران‌آنلاینمناقصه مزایده.
  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی‌فرد امام جمعه موقت تهران در جلسه طلاب و فضلای اردکانی که با همکاری انجمن‌های علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار شد در موضوع «اقتصاد در الگوی اسلامی» سخنرانی کرد.

در ادامه خلاصه‌ای از سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی را می‌خوانید:


نقاط قوت اقتصاد ایران

در مسأله اقتصاد ما در یک نگرش، جزء 20 کشور برتر دنیا از لحاظ اقتصادی هستیم. در زمینه زیرساخت‌های اقتصادی نیز بسیار فوق‌العاده هستیم. به عنوان مثال در زمینه «راه‌ها، ریل‌ها، امکانات گازرسانی، آب، شهرک‌های صنعتی، خدمات بیمه‌ای، درمانی، 600 سد آبی، برق و...» در خلق ظرفیت‌ها بسیار غنی هستیم و کشورهای دیگر عموماً این غنا را ندارند. از لحاظ امنیت سرمایه‌گذاری و تربیت نیروی انسانی مثل تربیت 10 میلیون نیروی دانشگاهی، همچنین در ایجاد شرکت‌های دانش‌بنیان فوق العاده هستیم، که حتی غربی‌ها در این زمینه به پای ما نمی‌رسند.

در مسائل هسته‌ای، هوا فضا، بیو و نانو، در طول سه دهه کارهایی صورت گرفته که در هیچ کشوری انجام نشده است. از لحاظ منابع طبیعی مثل کانی‌ها، نفت، گاز نیز می‌توان گفت جزء کشورهای استثنایی هستیم. از طرفی در موقعیت ژئوپلتیک و تنوع آب و هوایی در وضع بسیار مطلوبی قرار داریم. اگر به این موارد، استقلال سیاسی در استفاده از منابع و مشارکت مردم نیز اضافه کنیم، متوجه می‌شویم که بسترهای رشد اقتصادیِ فوق‌العاده‌ای در زمینه‌های منطقه‌ای و حتی فرامنطقه‌ای داریم.

نقاط ضعف اقتصاد ایران

اما با این وجود رشد اقتصادی ما پایین است و تورم در کشور ما اصلا متناسب با اقتصاد نیست؛ زیرا ما در میان کشورها بالاترین تورم را داریم؛ یعنی از حیث زمان، تورم طولانی‌مدت و از حیث رقم، تورم دورقمی داریم. از لحاظ درآمد سرانه و اشتغال نیز در وضعیت مناسبی نیستیم. به‌طورکلی از لحاظ عدالت اجتماعی وضعیت مطلوبی نداریم؛ یعنی نتوانستیم از ظرفیت‌های موجود برای خلق ثروتِ درست استفاده کنیم، اما علت چیست؟

آسیب‌شناسی نقاط ضعف

مهم‌ترین علت این است که اقتصاد ایران با نفت تنظیم شده است. پس مصیبت اقتصاد ما نفت است و اگر این نفت نبود، ما الآن بالاترین رشد اقتصادی داشتیم. من از شما سؤال می‌کنم که اگر نفت نبود، آیا این دانشگاه بود؟ یا خدماتی که از طریق برق‌رسانی و... انجام می‌شود، بود؟ ولی از این‌ها پولی حاصل نمی‌شود.

مشکل دوم؛ نظام اداری کشور در دولت و سایر قوا و سیاست‌های مالی آن‌ها است. درآمد نفت، متناسب با حجم نظام اداری دولت نیست. سیاست‌های پولی (اداری) تحت سیاست‌های مالی است که همه متأثر از درآمدهای نفتی است. اگر نفت نبود دولت با استقراض از بانک مرکزی و فروش اوراق بهادار و ... باید نیاز مالی خود را تأمین می‌کرد. به‌طور‌کلی عامل پیشرفت ما (یعنی نفت) درواقع عامل بازدارندگی ما شده است.

عامل سوم، سیاست‌های پولی و بانکی است. الآن بانک مرکزی شده صندوق دولت؛ اما اگر بانک مرکزی مستقل باشد، آغاز تحول در مدیریت کشور خواهد بود. الآن اعلام می‌شود دولت 800 هزار میلیارد به بانک مرکزی بدهی دارد. بنابراین تنظیم بودجه در سیاست‌های پولی و مالی عامل دیگر این نابسامانی‌های اقتصادی است.

به‌طورکلی بودجه در مجلس کمترین تغییر را دارد؛ یعنی مجلس حدود 3-4 درصد از بودجه را تغییر می‌دهد و عمدتا نظر دولت تأمین می‌شود. تازه در آن 3-4 درصد نیز عمدتا نظر دولت حاکم می‌شود که با رایزنی مسؤولان دولتی در حوزه فعالیت خود صورت می‌گیرد. قانون برنامه را نیز دولت تنظیم می‌کند. از طرفی اجرای برنامه نیز که مهمتر است در دست دولت است.

آقای کمال درویش وقتی وزیر اقتصاد ترکیه شد، ترکیه با تورم 60 درصدی روبه‌رو بود. او افزایش 20 درصدی حقوق‌ها را زیر سؤال برد و این پرسش را مطرح کرد که فاصله میان 20 تا 60 درصد را آیا دولت می‌تواند تضمین کند؟

راه‌کارهای اقتصادی

ما باید از تجارب بشری استفاده کنیم و در عرصه‌های علمی، خلاقیت و نوآوری داشته باشیم. ما باید سرمایه را در جایی مصرف کنیم که بیشترین ارزش افزوده را داشته باشد. منابع ما محدود، اما نیازهای ما نامحدود است. ما باید در استفاده از ثروت روش عالمانه را در پیش بگیریم و ببینیم در کدام حوزه ارزش افزوده بیشتری وجود دارد.

ما الآن با خشکسالی مواجه هستیم که عامل اصلی آن، برداشت‌های بی‌رویه از منابع آب است. ما تا کنون بحث مصرف و مدیریت مصرف را در دستورکار خود قرار نداده‌ایم و با ازدیاد مصرف به مقوله اقتصاد نگاه می‌کردیم.

مسأله پول‌شویی از کجا آمده است؟ به نظر من این مسأله عمدتا به‌خاطر نفت و قاچاق کالایی است که به پول تبدیل می‌شود. شما می‌دانید که قیمت یک کالا در این طرف و آن طرف مرز متفاوت است و همین باعث ایجاد اقتصاد رانتی می‌شود. پیچیدگی محاسبات اقتصادی در تورم و... نیز عامل دیگر این نابسامانی‌هاست.


نقد و بررسی صحبت‌های حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی‌فرد

بعد از صحبت‌های حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی‌فرد، طلاب و فضلای اردکانی با توجه به مباحث ایشان مطالب تحقیقاتی خود را بیان کردند که در ادامه می‌خوانید:


مهم‌ترین عامل نظام اقتصادی ایران، مسأله نفت نیست؛ زیرا اول اینکه، وابستگی اقتصاد ایران در نفت به کمتر از 30 درصد رسیده است و در زمان طاغوت که ما با متوسط جمعیتِ 30 میلیونی، روزی 10 میلیون بشکه نفت صادر می‌کردیم؛ اما امروز با جمعیت 80  میلیونی کمتر از 3 میلیون صادرات داریم.

دوم اینکه، به نظر ما توزیع درآمد نفتی که در برنامه و بودجه مورد بررسی قرار می‌گیرد، چون به سبک نظام سرمایه‌داری است، عامل نابسامانی اقتصادی است؛ به عنوان مثال نفت، طلا و... جزء انفال هستند و مطابق مسلمات فقه شیعه و سیره امیرالمؤمنین علیه‌السلام باید به‌طور مساوی میان مردم تقسیم شود، اما در نظام توزیع سرمایه‌داری این توزیع به‌گونه‌ای صورت می‌گیرد که هرکس پول، رانت و قدرت بیشتری دارد می‌تواند از بیت المال بیشترین استفاده را ببرد.

سوم اینکه، نظام بانکی نیز قادر نیست تورم را کنترل کند؛ زیرا در نظام بانکی مطابق آمار رسمی، 70 درصد منابع عمومی بانک در خدمت 30 درصد از افراد سرمایه‌دار قرا دارد و در آمار غیر رسمیِ مورد تحقیق ما 93 درصد از منابع بانکی در اختیار 7 درصد قرار گرفته است. البته این به ساختار خود بانک برمی‌گردد؛ زیرا بانک برای اینکه سود پولِ عموم سپرده‌های مردمی را تضمین کند به علت کمبود نیرو و حجم زیاد سپرده‌ها مجبور است سرمایه‌های عمومی خود را غالبا در اختیار کارخانه‌داران و سرمایه‌داران کلان قرار دهد؛ زیرا بانک مطمئن است که کارخانه‌های بزرگ چون تولید عمده کشور را در دست دارند با کنترل در قیمت کالا، در هرصورت قادرند سود تضمینی بانک را به مردم تأمین کنند. از طرفی اگر دولت بخواهد از بانک مرکزی استقراض کند و با اوراق قرضه به این کار دامن بزند، دولت نیز در کنار نظام سرمایه‌داری قرار خواهد گرفت و نظام سرمایه‌داری به شکل دولتی یا خصولتی تحقق خواهد یافت. بنابراین مسأله اصلی اقتصاد کشور ما توزیع ناعادلانه منابع عمومی است که عمدتا در جیب افراد خصوصی به نام بخش خصوصی و به کام سرمایه‌داران ریخته می‌شود.

اما آنچه راجع به تجارب بشری در غرب و پیچیدگی‌های محاسبات اقتصادی تورم و.. بیان شد، به نظر می‌رسد یکی از شگردهای غرب باشد. غرب با پیچیده کردن مسائل در صدد است تا کسی از محاسبات بانکی و توزیع منابع عمومی در کشورها اطلاع کافی نداشته باشد تا بتواند منافع سرمایه‌داران را تأمین کند. مسائل اقتصادی و توزیع منابع در اقتصاد اسلامی پیچیده نیست و اولین قدم در این رابطه ساده کردن مسائل و قابل فهم کردن آن برای مردم است تا مردم بتوانند از مسؤولین مطالبه داشته باشند. به عنوان مثال آنچه در مورد عامل خشکسالی بیان شد و به برداشت بی‌رویه آب اشاره گردید، این خود یکی از این پیچیدگی‌های «بیان» در تجارب غربی است؛ زیرا از لحاظ علمی، عامل اول خشکسالی، گازهای گلخانه‌ای است که به‌خاطر آن، بارندگی در جهان تا یک سومِ قبل از توسعة صنعت کاهش داشته است. عامل دوم وجود سدهای صنعتی است که آب را هدر داده و به اسم کشاورزی تمام می‌شود.

خلاصه آن‌که ما اگر توزیع منابع بیت‌المال مثل نفت، طلا و به‌طور کلی انفال را به شیوه اسلامی و مساوی تقسیم کنیم و مشارکت عمومی را جایگزین مشارکت خصوصی سرمایه‌داری نماییم و منابع مالی را در اختیار به اصطلاح بخش خصوصی سرمایه‌داری قرار ندهیم، مشکلات اقتصادی موجود، سالبه به انتفاء موضوع خواهد شد.

این‌‎که بیان شد ما باید سرمایه خود را در جایی قرار دهیم که ارزش افزوده بیشتری داشته باشد، نیز درست نیست؛ زیرا الآن مطابق برنامه توسعه اکثر منابع مالی کشور در صنعت مصرف می‌شود و به همین منظور فعالیت‌های اقتصادی صنعتی، ارزش افزوده بیشتری دارد، اما همین صنعت به دلیل تولید گازهای گلخانه‌ای عامل بیش از 90 درصد از خشکسالی در جهان محسوب می‌شود.

بنابراین باید با تغییر نگرش از صنعت( مثلا) به کشاورزی، عامل ارزش افزوده را مطابق اعتقادات اسلامی تغییر داد؛ زیرا در نگاه اسلامی کشاورزی از اهمیت بیشتری نسبت به صنعت برخوردار است و در مسیر تولید منابع طبیعی مثل آب، خاک و هوا، منابع گیاهی ارزش بیشتری نسبت به منابع کانی دارد؛ لذا ارزش افزودة تابع اعتقادات باید شکل بگیرد، نه برنامه توسعه پایدار غربی که در کشور در حال اجرا است و شش برنامه بر اساس آن تا کنون اجرا شده است.

در رابطه با تفاوت قیمت‌ها در مرز دو کشور نیز این گفته شایان ذکر است که تفاوت قیمت در مرز بر اساس ارزش پول است؛ یعنی اگر ارزش پول یک کشور به کشور دیگر کم یا زیاد شود، ارزش کالا نیز متغیر می‌شود و ارزش پول کشور در نظام سرمایه‌داری به‌صورت ربوی و عمدتا بر اساس شاخص تورم محاسبه می‌شود، اما باید دانست که تورم پولی خود از لوازمات ربا است.

بنابراین آنچه در صرافی‌های فعلی صورت می‌گیرد خرید و فروش پول است که صورت ربوی دارد درحالی که در صرافی‌های قدیم به جای خرید و فروش پول، ما تبدیل پول داشتیم؛ یعنی اگر مثلا یک کالا در یک کشور فرضا 10 دلار بود و در کشور دیگر 100 تومان، هر دلار 10 تومان محاسبه می‌شد و در محاسبه ارزش پول، ارزش کالا حاکم بود نه نرخ تورم پول.

شایان ذکر است، در پایان حجت الاسلام ابوترابی فرد ضمن تشکر از طلاب و فضلای اردکانی، مطالب این جلسه را بسیار مفید و قابل استفاده دانست. دانشگاه باقرالعلوم علیه‌السلام نیز با مثبت ارزیابی کردن این جلسه، از طلاب اردکانی خواست تا در صورت امکان این جلسات را ادامه دهند.

گفتنی است، این اولین جلسه کارگروه اقتصادیِ طلاب و فضلای اردکانی بود که با موضوع اقتصاد در الگوی اسلامی، در دانشگاه باقرالعلوم علیه‌السلام و با مشارکت انجمن‌های علمی دانشجوییِ این دانشگاه برگزار شد. طلاب و فضلای اردکانی در نظر دارند جلسات خود را به صورت چرخشی در ارگان‌ها و دانشگاه‌های مختلف برگزار کنند.


  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

عارفی روشن‌ضمیر و موحدی کم‌نظیر در اردکان

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۴۰ ب.ظ | ۰ نظر
در بهشت شهدای اردکان، قبری وجود دارد که با توجه به اطلاعات روی سنگ قبر، نشان از بزرگی و عظمت صاحب آن دارد.
«طالب طریق حق»، «سالک سبیل عدل»، «عارفی روشن‌ضمیر» و «موحدی کم‌نظیر» القاب صاحب این قبر است که بر روی سنگ قبر نوشته شده است.
این مرد بزرگ «احمد ثمره» نام دارد که به «حاج مصباح» معروف است. وی در سال 1254ش متولد شده است و عمرش را در جهت مداوای بیماران و هدایت مردم گذراند. حاج مصباح سرانجام در سال 1321ش دار فانی را وداع گفت و در بهشت شهدای اردکان به خاک سپرده شد.

بر روی سنگ ایشان نوشته شده است:
«هو الحیُّ القَیّوم
آرامگاه ابدی طالب طریق حق و سالک سبیل عدل آقای احمد ثمره معروف به حاج مصباح فرزند ارشد جناب آقای نور، عارفی روشن‌ضمیر و موحّدی کم‌نظیر بود عمر خود را در مداوای بیماران، خدمت [به] فرهنگ و ارشاد خلق گذراند در سال ۱۲۵۴ شمسی تولد یافت و در سوّم بهمن‌ماه ۱۳۲۱ از این جهان رخت بر بست».

قبر ایشان در قسمت شمالیِ بهشت زهرای اردکان، نزدیکِ «مقبرةالعلماء»، در بقعه‌ای قدیمی و کوچک می‌باشد.



پی‌نوشت: با تحقیقی که صورت گرفت، به غیر از مکتوباتِ روی قبر، اطلاع دیگری از ایشان در دست نیست. کسانی که از ایشان یا خاندان ثمره در هر کجای کشور اطلاعی دارند تقاضا می‌شود از هرگونه کمک یا نشان‌دادنِ سرنخی برای تحقیق بیشتر درباره این شخصیت دریغ نکنند. منتظر نظرات و راهنمایی‌های شما هستیم. با تشکر
  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

زاهدِ متخلّقِ روشنفکر

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۱۸ ب.ظ | ۰ نظر

طلبه جوانی بود که دامادِ یکی از سرشناسان و متمولین اردکان شد. شهرت، ثروت، موقعیت و آوازۀ خانواده همسر، هیچ‌گاه در تغییر سبک زندگیِ طلبگی او تأثیری نگذاشت. زندگی‌اش را با دخترِ یکی از بزرگان شهر، آغاز کرد؛ دخترِ نازپرورده‌ای که از این به بعد باید کوک ساعت زندگی‌اش را با زندگیِ طلبگی ساز می‌کرد و ولخرجی‌های دخترانه‌اش را، با سلیقه جیبِ شوهر، هم‌ساز؛ چیزی که کمترینِ آن، بهانه اختلاف و طلاقِ زوج‌های جوان امروزی است، بازیچۀ روحِ بزرگِ طلبۀ اردکانی شده بود.
از جهت وضعیت مالی بین آقا سید روح‌الله و همسرش، اختلاف‌نظر وجود داشت، اما روحِ بزرگِ روح الله پیچیده‌ترین معادلات زندگی را حل می‌کرد و همسرش زهدِ یک طلبه‌ دینی را با اخلاقِ والای شوهر هضم می‌نمود.

سال‌ها مجاهدتِ در چنین شرایط، و انجام تکلیف و عمل به رسالت طلبگی در سایۀ تقوا، خلوص و ایمان، آیت‌الله سید روح‌الله خاتمی را یک مرجع اجتماعی و مورد اعتماد مردم ساخت. شخصیتی که امام خمینی(ره) ایشان را «مجتهدی بزرگوار»، «روشنفکری متدین» و «چهره تابناک مبارزات خستگی ناپذیر روحانیت روشن ضمیر» خطاب کرد که «با گوشت و پوست خود مبارزه را می‌فهمید و سختی‌هاى آن را چون شربتى گوارا می‌نوشید».

سال‌ها فریفته‌نشدنِ به چرب‌وشیرینِ دنیا لازم است تا بتوان -به تعبیر امام(ره)- «یار و پناه محرومان» شد و «یک عمر با تحجر و واپس‌گرایى جنگید» و «یکى از طرفداران بى‏بدیل اسلام ناب محمدى(ص) در عصر فریب و خودپرستى» شد.

سال‌ها تلاش بی‌وقفه و خالصانه لازم است تا یک انسان، خودش را «زاهدِ متخلقِ روشنفکر» بسازد. طلبۀ روشنفکری که در جوانی خودش را ساخت و با جلوه‌گری‌های نفس مبارزه کرد، در بزرگ‌سالی، وجوهات فراوان، خللی در زندگی زاهدانه‌اش ایجاد نکرد. یک عمر، «زهد» را به همراه «اخلاق» عجین کرد و جلوه‌های آن در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی‌اش رخ نمود تا خداوند «روشنفکری» را در ظرفِ وجود چنین شخصیتی ریخت.
زمانی که یک فرد در کهولت سن حتی از فهم فرزندان و نوه‌هایش عاجز است، اما یک «روشنفکر دینی» با فهم عمیق اجتماعی، در آن سنین بالا، روحِ تشنۀ جوانان کشورش را درک می‌کند و با نفس مسیحایی خود آنان را سیراب می‌نماید. رهبر معظم انقلاب درباره آیت الله سید روح الله خاتمی فرمودند: «من هر دفعه که با ایشان صحبت می‌کردم دیدم آن چیزی را که در ذهن من هست به طور دقیق از زبان ایشان می‌شنوم؛ یعنی آن‌چنان ایشان درست و روشن، فکر می‌کرد و روی مرز حرکت می‌کرد که من تعجب می‌کردم کسی در سن ایشان [این‌گونه مسائل را بفهمد و تحلیل کند]. خب حالا جوان‌ها در همه جا بودند؛ ماها خب چقدر کتاب می‌خواندیم، چقدر با همه معاشرت داشتیم، مسافرت می‌کردیم، در صحنه‌ها بودیم، یک چیزهایی را می‌فهمیدیم؛ [اما] یک ملایی که از لحاظ سنی، جزو  افراد مسن یا پیرمرد محسوب می‌شد، بعد هم در اردکان، دور از مرکز، این جور در متن قضایا باشد این برای ما مایۀ تعجب بود؛ و این همان روشن‌بینی و آگاهی این مرد بزرگ را می‌رساند».
مسیر زندگیِ آیت‌الله سید روح‌الله خاتمی از ابتدای ازدواج با یکی از متمولین اردکان شاید جور دیگری می‌توانست رقم بخورد؛ اما ایشان راهِ «طلبگی» را به معنای واقعی کلمه ادامه دادند. شهید مطهری در وصف حالات یکی از علما تعبیری دارند که کاملا درباره آیت الله سید روح الله خاتمی صدق می‌کند؛ شهید مطهری می‌فرماید: «او به‌قدری آدم ساده‌زیستی بود و به‌قدری در تشریفات زندگی لاقید بود که حیرت‌آور بود و کوشش می‌کرد خودش را با مردم یکی کند و توانست مردمی را حرکت بدهد. این قضیه‏ برای من یک تجربه خیلی عینی بود که اگر کسی واقعاً در هر نقطه‌ای بخواهد، به شرط اینکه از خودش بگذرد، می‌تواند مردم خود را به حرکت درآورد».(آشنایی با قرآن، ج۹، ص۱۶۶)

افسوس که هنوز نتوانستیم سبک زندگیِ عالمان دینی‌مان را بر اساس سیره عملیِ‌شان فهم و تبیین کنیم و بر اساس آن الگوسازی نماییم.

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

آدابِ روضه‌های قدیم در اردکان/ یادی از آیت الله حائری و آیت الله خاتمی

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۱۶ ب.ظ | ۰ نظر

حاج علی رضاپور معروف به حاج‌ علی حمامی در سال ۱۳۰۸ش متولد شد. پدرش متصدیِ حمام طالب اردکان بود. حاج علی بعد از پدر، به مدت ۱۸ سال تصدی حمام کوشکنو را به عهده گرفت. بعد از آن حدود ۲۰ سال در کاروان آشیخ علی الهی‌فرد در خدمتِ زائران حج و عمره بود. در کنار شغل «حمامی» و «خدمت به زائران»، «کشاورزی» هم می‌کرد و تا امروز نیز به این شغل شریف مشغول است. حاج علی از همان دوران جوانی با طلاب و فضلای اردکان در ارتباط بود و با آن‌ها حشرونشر داشت؛ همین، خاطرات جذابی را برایش رقم زده است. در تاریخ ۲۴ آذرِ ۱۳۹۵ مصادف با شب میلاد پیامبر اسلام(ص) و امام صادق(ع) در مسجد زیردهِ اردکان، گفت‌وگویی با حاج علی رضاپور داشتم؛ که در این ایام حزن و اندوه عزای سیدوسالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین و یاران باوفایش منتشر می‌شود. آن‌چه می‌خوانید مشروح این گفت‌وگوست:



در ابتدا خودتان را معرفی کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم. اینجانب حاج علی‌بمان رضاپور فرزند حاج حسین معروف به حاجی‌ حسین رضاکاشی.


در چه سالی به دنیا آمدی؟

آن زمان‌هایی که ما متولد شدیم مثل حالا برنامه‌ سجل نبود. بعد هم، شش ماه می‌شد، یک سال می‌شد، دوسال می‌شد، می‌رفتند شناسنامه بچه را می‌گرفتند. یا اگر خدای‌ناکرده بچه‌ی جلوتری مرده بود و شناسنامه داشت، بابا، برای بچه بعدی دیگر نمی‌رفت شناسنامه بگیرد و همان شناسنامه و همان اسم را برای بچه بعدی می‌گذاشت! عرضم به حضورتون که ما فعلا تولدمون در شناسنامه‌، یکِ هفتِ هزاروسیصدوهشت است. 


از کودکی خاطره‌ای به یادتان می‌آید؟

در کودکی خانه‌ها حمام نداشت. اردکان پنج تا حمام عمومی داشت. هر محله‌ای [حمام داشت]. هر کسی می‌رفت حمام محله. خدا رحمتش کند مرحوم پدر ما در حمام طالب -که الان اثرش هست- بود. آن وقت مرحوم حاج ملامحمد در مسجد زیرده امام جماعت بود و نماز می‌خواند. بابای ما مسجد می‌آمد، ما هم که بچه بودیم (حدود ده‌سالگی) همراهش می‌آمدیم این‌جا نماز می‌خواندیم. حاج ملامحمدحائری، خدا رحمتش کند نماز که تمام می‌شد و سلام که می‌داد، فورا دو زانو برمی‌گشت رو به مستمع؛ تا اگر کسی سؤالی، مسأله‌ای، چیزی دارد جوابش بدهد. کسی هم نبود رو به مستمع، داشت تسبیحش را می‌خواند. وِرد ایشان چه وقتی که خانه می‌رفت چه مسجد می‌آمد و چه در کوچه این بود: الحمدلله علی کل حال. ورد همیشه‌اش این بود: الحمدلله علی کل حال. به حضورت عرض کنم که نمازِ عید را همین‌جا همراه بابام می‌خواندم. اتفاقا بچه هم بودم می‌رفتم بالای پله اول منبر و قنوت نماز را می‌خواندم. بچه بودم استعدادم خوب است.


خب پس از بچگی تکبیرگو بودی؟

بله، از بچگی تا حالا بالاخره به مسجد و منبر و روضه‌خوانی و... مراقبت داشتم. هر جا هم که روضه بود می‌رفتم. قدیم هم که، روضه غیر حالا بود. حالا بالاخره نمی‌دانم والا چطوری است؛ [روضه] مثل چیزهای دیگر شده! قدیم هر محله‌، هر کوچه‌ و هر خانه‌ای که بنا بود روضه بخوانند، اگر خانه‌اش کنار راه بود یک پرچم درِ خانه‌اش می‌زدند. آن زمان بلندگو نبود. روز اولی که بنا بود روضه را شروع کنند، چهارپنج نفر ذاکر می‌رفتند بالای پشت بام، ذکر می‌گرفتند تا صدایشان همه جا برود و همه مردم بفهمند مجلس روضه است و بیایند. ذکرشان هم این بود: (حاج اوساعلی دم گرفت و خواند:) واویلا صد واویلا یا رون واویلا یارون واویلا یارون تا آخر؛ که تقریبا هشت تا ده دقیقه داشتند همه با هم، صدا توی [صدای] هم می‌انداختند و می‌خواندند. تمام که می‌شد می‌آمدند پایین. قدیم،‌ قبل از روضه‌خوان، دو تا درویش، مجلس را شروع می‌کردند. حالا می‌گویند مداح اهل بیت. آن زمان می‌گفتند درویش. کارشان یکی بود. خلاصه اول که بنا بود روضه را شروع کنند، دو نفر از این درویش‌ها می‌رفتند می‌خواندند. بعد از درویش‌ها، واعظ می‌خواند. دو، تا سه واعظ که می‌خواند، این‌بار «مجلس مِنداختند». [فرصتی که مردم استراحتی کنند برای مرحله دوم مراسم]. میانِ مجلس‌إنداختن دو نفر درویش می‌خواند، چایی می‌دادند، دورتادور مجلس هر کس توتون می‌کشید ‌توتون و چوپوق آن‌جا گذاشته بود، هر کس سیگار می‌کشید سیگارش می‌دادند، ‌هر کس قلیانی بود قلیان چاق می‌کردند؛ یک عالَمی بود. بعد از این‌که این دو درویش خواندند دوباره واعظ می‌رفت [منبر] و ادامه‌ می‌داد. بودند تا وقت نماز مغرب و عشا. به هر حال پنج شش روزی که روضه می‌خواندند، برنامه همه مجلس‌ها همین بود. مردم خیلی به مجلس‌ها می‌آمدند و می‌رفتند.


مجالس شلوغ می‌شد؟

خیلی شلوغ می‌شد.


کدام مسجد مراسم برگزار می‌شد؟

کسی در مسجد روضه نمی‌خواند. همه [روضه‌ها در] خانه‌ها بود. حالا همه، در مسجد می‌خوانند. همین‌جا که الان مسجد است، خانه‌ی -خدا رحمتش کند_ آقای متألهی بود.[۱] کنارش هم خانه‌ی مرحوم فلاحی بود که روضه می‌خواندند.[۲] خانه‌اش را واگذارِ به مسجد کردند که الان ساخته‌اند. روضه می‌خواندند، آن‌قدر شلوغ می‌شد که درِ خانه را می‌بستند. دیگر راهی که مستمع بخواهد برود داخل، نبود. این‌قدر جمعیت می‌آمد. حالا نه، حالا تلویزیون آمده و هر کس طالب هر چه است تلویزیون دارد. به خاطر همین مجلس‌ها خبری نیست. الان اگر پسین [بعد از ظهر] بیایی روضه بخوانی ده نفر نمی‌آیند. این هم، هشت نفرشان مثل من هستند که از کار افتاده‌اند و بناست کنار خیابان بنشینند، می‌آیند این‌جا می‌نشینند. دیگر هیچ کس شرکت نمی‌کند. فقط شب تا شب بعد از نماز [می‌آیند] که این هم یک واعظ بالای منبر می‌رود و پای منبرش می‌مانند، ولی اگر دو تا واعظ بود، [منبرِ] دومی دیگر کسی نیست؛ مگر کسی بانی داشته باشد که‌ فقط صاحب بانی و خویش و قوم‌های بانی می‌مانند. دیگر کسی نمی‌ماند.


در واقع می‌شود گفت تلویزیون و رسانه‌ها دارند بخشی از کار آخوندها و مجالسِ مذهبی قدیم را انجام می‌دهند.

عرضم به حضورتون که من بارها گفته‌ام؛ خدا لعنت کند پهلوی، می‌خواست روضه‌خوانی را براندازد، می‌خواست روضه‌خوانی و مجلس سیدالشهدا را تعطیل کند و تا حدی هم موفق شد، ولی آخرش نتوانست نتیجه بگیرد؛ ولی رادیو تلویزیون، مجلس سیدالشهدا را ورانداخت! (خنده مصاحبه‌گر و حاج‌‌علی) من بارها گفتم طالب هر چیزی باشی رادیو تلویزیون دارد؛ مداحی می‌خواهی دارد، ‌زیارت می‌خواهی دارد،‌ روضه بخواهی دارد.


امروز روش‌های مختلفی برای تبلیغ دین وجود دارد. یکی از آن روش‌ها استفاده از رسانه و رادیو و تلویزیون است. منبر یکی از مهم‌ترین روش‌های‌ تبلیغی است؛ باید طلبه‌ها مطالب منبرشان مناسب نیاز روز باشد تا مردم انگیزه کنند بیایند.

بله بله. الان یک برنامه‌ای که می‌شود، مثل تولد و شهادت، یک واعظ درجه یک هم می‌آورند، ولی معذلک مثل این‌که قدیم استقبال می‌کردند، مراسم رونق پیدا نمی‌کند.

داشتید از روضه‌های قدیم می‌گفتید.

روضه‌های قدیم، واعظ که منبرش تمام می‌شد پایین می‌آمد و یکی به نام «نقیب» که پای منبر نشسته بود یزید را لعنت می‌کرد. [واعظ از نقیب] اجازه‌ می‌گرفت تا منبر برود؛ بدون اجازه نقیب نمی‌رفتند منبر.

واعظ اگر بالای منبر مصیبت علی اصغر می‌خواند پایین که می‌آمد‌، ذاکرهایی که پای منبر نشسته بودند هم باید دمِ علی اصغر می‌گرفتند، اگر مصیبت اباالفضل می‌خواند، دمِ ابوالفضل می‌گرفتند، اگر مصیبت عطش امام حسین بود.... بالاخره هر مصیبتی که واعظ می‌خواند این ذاکرها دم همان می‌گرفتند و می‌خواندند. نقیب هم این‌جا نشسته بود، به ردیف و نوبت به واعظ‌ها اجازه می‌داد که آقا بفرمایید [منبر]؛ نه این‌که هر کسی خودش برود، نه. روضه‌خوانی قدیم ‌برنامه‌های [خاص خودش را داشت].


امروز به جای روضه‌های خانگی، روضه‌های مسجدها رونق گرفته است.

اصلا کسی در خانه روضه نمی‌خواند. اگر هم گاهی چهلمی سالی هفته‌ای چیزی داشته باشد، ‌صاحب‌خانه است و فامیل خود صاحب‌خانه؛ یا دو تا همسایه‌ی یک‌دروپاش [دیواربه‌دیوار]. همسایه چهارمی اگر باید برود روضه، نمی‌رود. جلوتر، تا چهار پنج سال پیشتر، دو ماهِ محرمی، ‌پسین‌ها [عصرها] همین مسجد زیرده، روضه می‌خواندند. جمعیت هم می‌آمد. خدا به حق محمد همه مریض‌ها را شفا بدهد؛ آشیخ احمد این‌جا چایی درست می‌کرد. چایی‌اش هم تک بود. در مسجد سوزن نمی‌افتاد. پسین‌های دوماه محرم [و صفر]. حالا سه چهار روزِ تاسوعا عاشورا فقط سنایی‌ها می‌آیند [روضه] می‌خوانند. پنج شش نفر از فامیل‌های خود سنایی می‌آیند، و چهار پنج نفر هم مثل منی که بناست بیایند مسجد. اول تا آخر بیست نفر نمی‌نشینند. ولی خب بعد از نماز [مغرب و عشاء] یکی واعظ این‌جا منبر می‌رود و حداقل 50،60 نفر هستند.


مسجدِ این‌جا [زیرده] وقف هم دارد؟

وقف خاصی که ندارد. هر کسی وقف دارد می‌آید این‌جا، می‌دهد؛ ‌یا سالگرد یا چهل است یا هفت است یا... . دو سه تا وقف‌های قدیمی مال خدا رحمت کند آقای مهدوی است. الان حدود یک ماه دارند روضه آقای مهدوی می‌خوانند.


آقای مهدوی پسرعموی آیت‌الله خاتمی؟

نه، آقای مهدوی خودش واعظ بود و اصفهان می‌نشست و خیلی هم مشتش پر بود. یکی برادر داشت آسید اسماعیل. او هم اردکان بود. بالاخره معروف است به مهدوی. من پیگیری کردم گفتند هیچ کدام از نسل و نبیره‌شان اردکان نیستند؛ به جز آقای جمال، که او پسر خواهر آقای مهدوی است. من از آقای جمال پرسیدم گفت هیچ کدام‌شان اردکان نیستند.


ولی روضه‌شان این‌جا برگزار می‌شود؟

روضه‌شان بله. الان ده پانزده روز پیش این‌جا اعلام کردم به مدت یک ماه روضه موقوفه آقای مهدوی است.


کی شروع می‌شود؟

از بعد از نماز عشاء. بعد از‌ تعقیب، یک صفحه قرآن می‌خوانند. بعد واعظ می‌رود منبر.


مرحوم آسید حسین مهدوی که می‌گویی واعظِ اصفهان بوده می‌دانید که کیست؟

نه.


فرزندِ حاج سید مهدی مهدوی است. حاج سید مهدی، عموی آسید روح الله خاتمی بود و آسید روح الله با آسیدحسین مهدوی پسر عمو بودند.

من این‌ها را نمی‌دانم. من آقای مهدوی را می‌شناختم. خلاصه ‌موقوفه خاتمی‌ها، موقوفه‌های دیگر، سالگرد کسی باشد یا هفتگی روضه می‌خوانند. بالاخره روضه‌های شب‌ها تعطیل نمی‌شود.


از آقای خاتمی اگر خاطره‌ای دارید بگویید؟

به حضور انورتان عرض کنم که از ده دوازده سالگی‌م علاقه به مدرسه و طلبه و روضه و مسجد و... داشتم. می‌رفتم مدرسه علمیه؛ درس نمی‌خواندم، ولی می‌رفتم آن‌جا. با همه طلبه‌های قدیم رفت‌وآمد داشتیم؛ خدا رحمت کند آسیدعلی حسینی‌پور، آشیخ محمود صحرایی که الان در خانه افتاده است، آشیخ رضا محیطی، آشیخ علی محیطی،‌ حاج عبدالرسول. درس و بحث که داشتند ما هم می‌رفتیم پیش‌شان می‌نشستیم. آن زمان‌ها که مثل حالا نبود.

بعد از فوت پدرمان من خودم متصدی حمام کوشکنو شدم. هجده سال هم در حمام کوشکنو بودم. آقای خاتمی هم مسجد کوشکنو می‌آمد و منبر می‌رفت. ما هم صبح و ظهر و شب می‌رفتیم اذان می‌گفتیم و تعقیب می‌خواندیم. یک روز در مدرسه دور هم نشسته بودیم؛ آقای خاتمی گفت: «حاجی اوساعلی! شما که حمامی هستی و حدود چهارصد پانصد نفر مشتریِ حمام داری، کاملا با مردم آشنا هستی، که چه کسی دارد چه کسی ندارد، چه کسی زحمت می‌کشد چه کسی زحمت نمی‌کشد. می‌خواهم آن‌هایی که می‌دانی بضاعتی ندارند و محتاج هستند، معرفی‌شان کنی تا من ماه به ماه مبلغی کمک‌شان کنم.» گفتم حرفی نیست. بالاخره به چند نفری که ما می‌شناختیم و می‌دانستیم واقعا بضاعتی ندارند، گفتیم «جریان این است و خود آقا پیشنهاد داده و به من گفته معرفی کنم، اگر فرصت کردید بروید مدرسه». گفتند رویمان نمی‌شود، نمی‌رویم. یک روز آقا –خدا رحمتش کند- گفت: «این‌ها هیچ کدام‌شان نیامدند. ‌به آن‌ها نگفتی‌؟» قضیه را گفتم. گفت: «پس ماه به ماه مبلغی به شما می‌دهم تا شما به دستشان برسانی. به سیدها جدا می‌دهی و اسم‌شان را یادداشت می‌کنی، غیرسید هم همین‌طور جدا می‌دهی». خدا رحمتش کند تا در قید حیات بود، مرتب این مؤونه را می‌فرستاد برای ما و ما هم بین مردم توزیع می‌کردیم. آقای خاتمی که خدا رحمتش کند فوت کرد، آقای بهجتی آمد. حقیقتش به آقای بهجتی گفتم. با حاج‌آقای بهجتی هم خیلی رفیق بودیم و رفت و آمد داشتیم. ایشان به مزرعه ما می‌آمدند و می‌رفتند. خدا روحش را شاد کند. عجب مردی بود. گفتم: «آقای بهجتی برنامه آقای خاتمی و ما این است؛ ماه تا ماه مبلغی می‌داد و ما به آن‌هایی که مستحق بودند، می‌دادیم. اگر شما می‌توانید این چراغ را روشن نگه دارید که هیچ، اگر نیست...» گفت: «نه نه‌ حاج اوساعلی! چقدر به شما می‌دادند؟» گفتم بالاخره ماهی پنجاه تومان بوده، ‌صدتومان بوده، بیست تومان؛ ولی ‌مرتب، سرِ ماه تا ماه به ما می‌دادند. آقای بهجتی هم ماه به ماه مبلغی به ما می‌داد.


این قضیه برای حدود اوائل دهه ۶۰ می‌شود. درسته؟

تقریبا. تقریبا 1360. عرضم به حضورت که ما بین مردم توزیع می‌کردیم. خدا رحمتش کند آقای بهجتی که فوت کرد، به حق محمد طول عمرش بدهد آقای دیداری. آقای دیداری آمد آن‌جا. رفتیم پیشش. گفتم حاج آقا برنامه‌ی ما این است. به آقای دیداری گفتیم که «راستش جریان این است. بیست سالی است که هفت هشت نفر هستند و قضیه این‌جوری است. در زمان آقای خاتمی پیشنهاد آقای خاتمی بوده، آقای بهجتی هم به ما می‌داد. حالا اگر امکان دارد و می‌توانید و قدرت و توانایی دارید، این چراغ را روشن نگه دارید.» گفت چشم حاجی اوساعلی. آقای دیداری هر چه آن‌ها می‌دادند دوبرابر به ما می‌‍‌‌داد؛ سرماه تا سرماه. من خودم می‌رفتم دفترش می‌گرفتم. بود و بود تا آقای حسینی آمد. رفتم دفتر آقای حسینی. بالاخره جریان را گفتم. گفت: هفت آسمان یک ستاره نیست. اصلا قطع کرد که کرد که کرد که کرد! هم‌چین چیزی نوبر نبود! [با خود] گفتم آخر جَلدی این‌قدر تیشه به ریشه‌ش نزنی. خلاصه کار ندارم. این برنامه آقای خاتمی از اول و بعد آقای بهجتی و آقای دیداری. حالا گاه‌گاهی خدا عمرش بدهد آسیداسماعیل مقداری به ما می‌دهد؛ یعنی به گوشش رساندم که جریان کار ما از بچگی تا حالا این است.


در این سی سالی که با دفتر امام جمعه ارتباط داشتی ‌اگر نکته‌ و خاطره‌ای هست و حس می‌کنید باید گفته شود بگویید.

عرض کنم تا آن‌جایی که قدرت و توانایی داشتم بررسی می‌کردم تا ببینم چه کسی، کاملا مستحق است. بعضی‌ها که فهمیده بودند، می‌آمدند درِ خانه ما ولی می‌دانستم که مثل خودم می‌مانند و «گفشون تخه نمره» [حرف‌شان به درد نمی‌خورد] ردشان می‌کردم. بالاخره تا آن‌جایی که می‌توانستم سعی می‌کردم که به حقش برسانم. حالا اگر احیانا کوتاهی شده، نظری نداشتم بالاخره.

از حضورتان در حوزه علمیه و ارتباطی که با طلبه‌ها داشتید، بیشتر بگویید.

عرض کردم که؛ مدرسه می‌رفتم و با همه‌شان ارتباط داشتم، دور هم می‌نشستیم. تا موقعی که درس داشتند درس [می‌خواندند] ‌بعد هم چایی درست می‌کردند و دور هم می‌نشستیم. هر کسی صحبت خودش را داشت؛ گاهی شوخی، گاهی پاریزی[؟!] طلبه‌ها که صحبت می‌کردند ما هم پادارشان بودیم.


در دوران انقلاب در تظاهرات شرکت می‌کردی؟

بله، همیشه جلودار بودم و شعار می‌دادم.


چه خاطره‌ای از آن دوران داری؟

همیشه جلودار بودم و شعار می‌دادم. یکی عکس دسته جمعی‌ش را دارم. از کلاهدوزان گرفتم. شهادت مطهری بود. پرچمدار آقای خاتمی، آسیدمهدی، آسیدمحمد، آسیدعزیزالله و... عکس‌شان هست. خیلی‌هایشان فوت کردند. یکی دو نفرشان زنده‌اند. عکس دسته‌جمعیِ بزرگ و خوبی است.


از برادرتان آشیخ محمد زارع اگر خاطره‌ای دارید بگویید.

عرضم به حضور شما، برادر ما آشیخ محمد زارع، خدا روحش را شاد کند،‌ تظاهرات که می‌کردند در زمان شاه، ‌شاه هنوز قدرت داشت و شهربانی هم، درِ انبار دو راه بود. پاسدارها روی پشت بام داشتند نگهبانی می‌دادند. تظاهرات هم همیشه از مسجد کوشکنو شروع می‌شد. قطعنامه‌ای صادر کرده بودند می‌بایست بخوانند. هیچ کس جرأت نکرد بخواند. [آشیخ محمد زارع] روبه‌روی همین شهربانی، ‌بالای ماشینِ ‌بلندگودار، اطلاعیه را گرفت و بنا کرد بر خواندن. خیلی جرأت داشت. خیلی. خیلی‌ها بش تذکر دادند که این کار را نکند، ولی خدا کمکش کرد. هیچ کدام از طلبه‌ها و غیرطلبه‌ها و دانشجوها، هیچ کس جرأت نکرد این قطعنامه را بخواند. ولی او روبه‌روی شهربانی، بالای ماشین و با بلندگو بنا کرد قطعنامه‌خواندن. خدا رحمتش کند. او خیلی جرأت داشت.[۳]


حجت‌الاسلام شیخ محمد زارع هنگام قرائت پیام حضرت امام خمینی(ره)

وقتی هم که اسیرها را گرفتند هر مجلسی تمام می‌شد خیلی گریه می‌کرد و حال آن‌که هیچ کسی‌ش هم اسیر نبود. ولی خیلی گریه می‌کرد برای اسیرها و آرزو داشت که آن‌ها را آزاد کنند. آخر هم به این فیض نرسید؛ هنوز اسرا را آزاد نکرده بودند که به رحمت خدا پیوست. خدا رحمتش کند.

دوسه تا منبرهای درجه یک [داشت] شاید هم فرزندانش نوارهایش را داشته باشند. یکی خطبه حضرت سجاد و یکی خطبه زینب سلام‌الله‌علیها. منبری‌هایی که اردکان و یزد بودند، هیچ کدام‌شان به پای او نبودند؛ از سخن گفتن و از قدرت بیان‌شان. خیلی منبری قوی‌ای بود. این‌قدر [منبرهایش] می‌گرفت و این‌قدر مردم توجه می‌کردند که از حد بیرون بود. یعنی این‌گونه منبرها را نشنیده بودند. ‌خدا رحمتش کند نسبت به خودش خیلی موفق بود. خدا روحش را شاد کند.


خیلی ممنون از این‌که به سؤالات جواب دادید. در آخر اگر نکته‌ای دارید بگویید.

به هرجهت باید ببخشید با این زبان الکنم با این که نمی‌توانم اصلا توضیح بدهم.


نه، خیلی خوب بود. خیلی استفاده کردم.

انشاءالله خدا توفیقت بدهد بتوانی واقعا پیگیر این کارها باشی. این‌ها خودش زنده‌ نگه‌داشتنِ همه چیز است. این چیزها باید فراموش نشود. ‌اگر کسی بررسی کند،‌ این‌ها را زنده نگه دارد یادداشت کند تا خاطره‌ها [بماند] خیلی خوب است.


خیلی ممنون از این‌که وقت گذاشتید و به سؤالات پاسخ دادید.

دست شما درد نکند.


-----------------------

۱. حاج آقا رضا متألهی نقل می‌کند: پدرم [مرحوم حاج شیخ محمدحسین متألهی] برایم نقل کردند و گفتند: پدرم مرحوم حاج ملا ابوالقاسم، مشغول ساختن منزل برای خود شدند (همین منزلی که تمام آن برای توسعۀ مسجد زیرده از آن استفاده شده است) دو سه روزی یک‌بار، سری به بنّاها می‌زدند. روزی یکی از کارگران مقداری خاک برای کار بنّایی آورده بود و آن را در این منزل ریخت. مرحوم پدر از این کارگر پرسید: «این خاک را از کدام زمین آورده‌ای؟» او نشانۀ زمین مورد نظر را گفت. پدرم از آن کارگر پرسید: «کرایۀ شما بابت آوردن این خاک چند است؟» گفت: یک ریال. مرحوم پدرم دو ریال به او دادند و گفتند: «شما این خاک را از زمین موقوفه آورده‌اید. خاک‌ها را خوب جمع کن، حتّی جاروب کن که هیچ خاکی از آن در منزل من نماند و آن را ببر در همان زمین بیندا و بعد خاک را از زمین خودم که مِلک است بیاور. کارگر همین کار را انجام داد. این خانه که با این رعایت مسائل شرعی ساخته شده است، بعد از حدود صد سال به مسجدی زیبا و کم‌نظیر تبدیل شد که خدا می‌داند تا کی محل عبادت بندگان خدا خواهد بود».(خاطرات برگزیده، سید اسماعیل شاکر اردکانی، ص۸۱)

۲. آقای علی سپهری در خاطرات خود درباره مراسم روضۀ خانه آقای جلال می‌نویسد: تا سال ۱۳۵۲ شهربانی اجازه نمی‌داد در داخل بافت قدیم شهر بیش از دو هیأت زنجیرزنی در محرم تشکیل بشود؛ لذا ما تصمیم گرفتیم بر خلاف نظر شهربانی هیأت جدیدی درست کنیم. در این سال گروهی از هیأت کوشکنو و چرخاب جدا شده و هیأت جدیدی به سرپرستی روحانیِ مشهور مرحوم آقای جلال (سید حسین طباطبایی) تشکیل دادیم. مکان هیأت را خانه آقای فلاحی که بین تکیه کوشکنو و حسینیه چرخاب روبه‌روی مسجد زیرده بود، انتخاب کردیم.(روزهای پرخطر، ص۸۵)
۳. آقای علی سپهری در خاطرات خود می‌نویسد: روز سیزدهم آبان مصادف با سالروز تبعید حضرت امام خمینی به ترکیه بود. برای این روز تظاهرات وسیعی تدارک دیدیم. آیت الله خاتمی طی اطلاعیه‌ای این روز را تعطیل عمومی اعلان کرد. ما هم به عنوان «گروه مجاهدین اردکان» اطلاعیه صادر کردیم و از مردم خواستیم که در این روز، روزه سیاسی گرفته و در این مراسم شرکت نمایند و برای اولین بار برنامه راهپیمایی و مسیر آن را به طور کامل در اطلاعیه ذکر کردیم. اطلاعیه‌ها در سطح وسیعی پخش شد. صبح روز شنبه سیزده آبان مردم با اجتماع در مسجد جامع و استماع سخنرانی و سایر برنامه‌ها از مسجد بیرون آمده و در خیابان آیت الله خامنه‌ای فعلی دست به راهپیمایی زدند. در این مراسم از بلندگوی بالای ماشین استفاده می‌شد. پس از بازگشت از انتهای خیابان خامنه‌ای، جلو شهربانی که در نزدیکی مدرسه علمیه قرار داشت، (محل فعلی کتابخانه آیت الله فاضل) حجت‌الاسلام شیخ محمد زارع اطلاعیه حضرت امام خمینی خطاب به ارتشیان را قرائت کرد. سپس مردم مسیر خیابان‌ها را طی کرده و نماز ظهر و عصر را در بلوار شهید بهشتی فعلی (سنتو)، جاده سراسری تهران-بندرعباس به امامت حجت‌الاسلام حاج سید مهدی حسنی‌نژاد اقامه کردند. این اولین نمازی بود که در خیابان برگزار شد و بزرگ‌ترین تظاهراتی بود که تا آن زمان در اردکان برگزار گردید.(روزهای پرخطر، ص ۲۲۲ و ۲۲۳)

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

قبل از انقلاب کاشت پسته ممنوع بود!

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | يكشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۸ ق.ظ | ۰ نظر

راوی می‌گوید امام کاظم علیه‌السلام را دیدم و در حالی‌که عرق، پاهای مبارکشان را فراگرفته بود، در مزرعه خود کار می‌کنند. عرض کردم خدمت‌گزاران کجایند؟ فرمودند: «کسانی که بهتر از من بودند با دست خود در زمین کار می‌کردند؛ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، امیرالمؤمنین علیه‌السلام و تمام پدرانم همه خودشان کار می‌کردند. کشاورزی کار پیغمبران و اوصیای آن‌ها و بندگان صالح است».(آثارالصادقین، ج7، ص347)

حجت‌الاسلام سیدعلی بهجتی، طلبه‌‌ی کشاورزی است که هنوز در سن 79سالگی کشاورزی می‌کند. او بیش از سی‌سال امام جماعت مسجدالرسولِ جنت‌آباد بود و فضای کوچک این مسجد را، با حضور معنویِ خودش رونق‌ می‌بخشید. به همراه دوستانِ طلبه‌اش یکی از باسابقه‌ترین و طولانی‌ترین بحث تفسیر قرآن را پایگذاری کرد؛ مباحثه‌ای که زبانزد هر طلبه‌ اردکانی است؛ مباحثه‌ای که بیش از بیست‌سال ادامه داشت.

از حجت‌الاسلام سیدعلی بهجتی درخواست مصاحبه کردم. کتاب‌خانه حوزه علمیه اردکان، شد قرار مصاحبه ما. با ایشان که گفت‌وگو می‌کردم در سوگ از دست‌دادن همسر نشسته بود. اما حالا که این مصاحبه منتشر می‌شود، داغ جوانِ طلبه‌ فاضلش،‌ حجت‌الاسلام سیدمجتبی بهجتی را نیز بر دل دارد. خدا ایشان را و همه اموات این خانواده را غریق رحمت خود قرار دهد. گفت‌وگوی ما  در یکی از روزهای گرم و سوزانِ تیرماه انجام شد و هم‌اکنون در یکی از روزهای سردِ پاییزی منتشر می‌شود. آن‌چه می‌خوانید مشروحِ گفت‌وگو با این روحانی‌ِ ساده‌پوشِ اردکانی است.

 


دوران کودکی و آغاز طلبگی

در ابتدا خودتان را معرفی کنید.

بنده سیدعلی بهجتی هستم و متولد سال 1316. اهل اردکانم. تا ‌پانزده‌سالگی به دنبال پدر بودم و کشاورزی می‌کردم. سنه 1330 مکتب حاج‌عباس حسین‌زاغ می‌رفتم؛ سرمحله تیرون. قرآن می‌خواندیم. [ملا] مشق‌مان می‌داد. حساب سیاقی هم یاد می‌‌گرفتیم؛ هنوز یادگاری‌اش را دارم. شیخ محمد صحرایی همیشه دم مسجد کوشکنو دوره‌گیری می‌کرد؛ یک‌بار در مسجد به پدر ما پیشنهاد داد که پسرت بیاید مدرسه علمیه درس بخواند. تقریبا پانزده‌شانزده سالگی آمدیم مدرسه علمیه. بعدازظهرها می‌آمدیم مدرسه. صبح‌ باید به همراه پدر می‌رفتیم کشاورزی، و بعدازظهرها، دوسه‌ساعت به غروب در درس شرکت می‌کردیم. آشیخ غلام‌حسین [واعظی] بعدازظهرها به ما درس می‌داد؛ درس نصاب.

 

حوزه علمیه قدیم و طلبه‌های آن

آن‌وقت حوزه دایر بود؟

دایر بود. بله.

حوزه را بازسازی نکردند بودند؟

نه، همان [حوزه] قدیمی بود. با پله می‌رفت پایین و میان حوزه آب جاری بود. این‌طرف و آن‌طرف حوزه هم اتاق بود و طلبه‌ها هم بودند.

کدام طلبه‌ها در مدرسه علمیه اردکان بودند؟

ده‌پانزده نفر بودند؛ آشیخ‌محمود فاضل، آشیخ‌غلام‌حسین شریف‌آبادی که هنوز زنده است. دو نفر از طلبه‌ها بلوکی‌ بودند: آشیخ‌عبدالحسین و آشیخ‌جلیل ترک‌آبادی. برادران محیطی بودند: آشیخ‌علی و آشیخ‌رضا. آشیخ‌محمد جانبانی بود. آسیدمهدی بود. حاج عبدالرسول بود که تقریبا اول انقلاب فوت کرد. این‌ها طلبه‌های قدیمی بودند.

 

اساتید حوزه علمیه اردکان

گفتید نصاب را پیش آشیخ‌غلام‌حسین خواندید. درس‌های دیگر را نزد چه اساتیدی خواندید؟

بیشتر طلبه‌ها نزد آسیدمهدی درس می‌خواندند؛ مغنی‌اللبیب، لمعه، اُنموزج و سیوطی را پیش ایشان خواندیم. آیت‌الله خاتمی هم ریاض می‌گفت؛ توی این اتاق [محل نگهداری نسخه‌های خطی حوزه علمیه]. طلبه‌ها، همه به درس او می‌رفتند. آسیدمهدی و حاج شیخ‌عبدالرسول و... می‌نشستند پای درس خاتمی. درس ایشان ادامه داشت تا این‌که سال پنجاه‌وهفت انقلاب شد.

 

برنامه حوزه علمیه اردکان

در این مدت یعنی از سال 1330تا 57 شما درس می‌رفتید؟

تقریبا بله؛ کشاورزی هم می‌رفتیم و بعدازظهرها در درس شرکت می‌کردیم. بعد دیگر کلاس‌ها صبح برگزاری می‌شد. دوسه ساعتی می‌آمدیم درس، بعد آزاد بودیم و می‌رفتیم. آقای خاتمی ساعت هشت، هشت‌ونیم می‌آمد درس می‌گفت و بعد از اتمام درس می‌رفت.

کلاس‌ها هر روز دایر بود؟

به جز پنج‌شنبه و جمعه هر روز کلاس برگزار می‌شد و تعطیل نمی‌شد. انقلاب که شد شرایط تغییر کرد. خاتمی که امام‌جمعه شد، درس او هم تعطیل شد.

 

شروع بحث تفسیر

آقای محیطی و... پیشنهاد دادند یک بحث تفسیر شروع کنیم؛ تفسیر المیزان. آشیخ‌رضا، آشیخ‌جلیل و حتی شیخ‌شاکری هم تا قبل از فوتش بود، خدا رحمتش کند. آقای پیشوایی هم می‌آمد؛ خدا بیامرزدش.

آشیخ‌محمد ده‌آبادی، آشیخ‌عبدالحسین و آشیخ‌محمد فلاح هم بودند؛ آن‌ها مال ده‌آباد بودند و می‌آمدند پای بحث تفسیر. یکی دو ساعتی تفسیر مباحثه می‌کردیم. قبل از مباحثه، مطالعه می‌کردیم. هر کدام اشکال و ایرادی داشتند در مباحثه بررسی می‌کردند.

متن عربیِ تفسیر را‌ مباحثه می‌کردید یا فارسی؟

عربی. فارسی نبود اصلا.

قبل از انقلاب تفسیر را شروع کردید یا بعد از انقلاب؟

بعد از انقلاب. تا این‌که انقلاب شد و خاتمی امام جمعه شد؛ دیگر «وقتی» که بخواهد درس بدهد نبود. درس دیگری هم نبود؛ پیش آسیدمهدی لمعه تمام کرده بودیم و درسِ دیگر نمی‌داد. کسی دیگر نبود که درس بالاتر بدهد؛ اما تفسیر همین‌جور ادامه داشت. ادامه داشت تا چهار سالِ پیش؛ که آشیخ‌رضا خدا رحمتش کند فوت کرد. این‌بار دیگر برای بحث تفسیر هم کسی نبود. بحث تفسیر هم تعطیل شد.

این اواخر با چه کسانی تفسیر بحث می‌کردید؟

آشیخ‌رضا بود، آشیخ علی بود، و آقای پیشوایی هم خدارحمتش کند می‌آمد.

شما چهار نفر بودید؟

خیال نمی‌کنم کسی دیگر بود.

چند دفعه تفسیر را دوره کردید؟

من یادم است که یک‌بار دوره کردیم. دور دوم بودیم که دیگر آشیخ‌رضا فوت کرد و...

دور دوم تا کجا رسیدید؟

تا نصف قرآن رسیده بودیم. هر روز تقریبا یک‌ورق مباحثه می‌کردیم. بعضی از اشکالات را می فهمیدم، بعضی‌ش را نمی‌فهمیدم. بالاخره آشیخ‌رضا که فوت کرد دیگر تفسیر هم تعطیل شد. پیشوایی هم که یک سال بعدش فوت کرد. آشیخ‌علی هم گفت من مریضم و نمی‌توانم. حالا هنوز خانه‌نشین است و نمی‌تواند راه برود. اطلاعات جامع‌تر اگر بخواهید، آشیخ‌علی حافظه‌اش قوی‌تر است.

انقلاب که شد، دیگر وضع، وضع دیگری شد. شرایط تغییر کرد. حالا دوباره درس‌وبحث‌ها سروسامان گرفته است؛ بچه‌ها استاد دارند و درس می‌خوانند.

 


وظیفه طبلگی

شما در این مدت چه کار می‌کنید؟

مدتی نماز داشتیم، می‌رفتیم.

کجا؟

مسجدالرسول. از قدیم، از قبل از انقلاب تا پارسال مسجد می‌رفتم؛ حدود سی سال. مسجد، اول کوچک بود. حالا مسجد بزرگی ساختند. از اول دی چشمم نمی‌دید. رفتم تهران و عمل کردم. دیگر به‌خاطر درد پا و مشکلاتی که داشتم، نرفتم. تا پارسال دو وعده مسجد می‌رفتم.

ظهروشب؟

ظهروشب آن‌جا می‌رفتم. دو سالی بود که دعای ندبه راه انداخته بودند. صبح‌های جمعه هم می‌رفتم نماز می‌خواندم. یادم است از اول انقلاب تا پارسال می‌رفتم. حالا پیش از انقلابش دیگر یادم نیست؛ یک سال بود یا دو سال.

کار تبلیغی و مسجد از اول انقلاب شروع شد؟

از اول انقلاب.

قبلش فقط درس می‌خواندی؟

قبلش مدرسه بودیم و درس می‌خواندیم.

مسأله شرعی هم می‌گفتید؟

مسأله می‌گفتم. منبری نشدیم. به سؤالات شرعی که می‌پرسیدند جواب می‌دادم.

 

ازدواج

شما چه سالی ازدواج کردید؟

سال 45؛ فروردین 45. همین آشیخ‌محمد صحرایی دلال ما بود! این‌جا معرفی‌مان کرد و بچه‌ها هم قبول کردند و آمدند و...

خدارحمتشان کند.

بالاخره فروردین 45 ازدواج کردیم. آن‌وقت رفتیم پیش آسیدمهدی. آسیدمهدی هم پیش‌نماز مسجد چرخاب بود.

 

روضه‌های قدیم

قدیم‌ها روضه‌ها زیاد در مسجد نبود. روضه در خانه‌ها بود. شب‌ها هر محله‌ای یکی دو خانه روضه هفتگی داشتند. بعد انقلاب که شد، دیگر روضه‌ی خانه‌ها تعطیل شد. حالا مراسم (پرسه و هفت و سال و هرچه هست) در مسجدهاست. دیگر در خانه‌ها خبری نیست.

دیگر مراسم آمده در مسجدها. ولی روضه‌های خانگی هم گاهی در خانه‌ها برگزار می‌شود.

حالا اگر زنانگی باشد؛ زنانگی بعضی‌جاها هست؛ خیلی کم است ولی.

 

یادی از آسیدمهدی حسینی‌نژاد

خاطره‌ای از آسیدمهدی دارید؟ از درس و بحث و از اخلاق و منش‌شان؟

درسش می‌رفتم. وقتی هم که داماد شدم درس می‌گفت؛ لمعه می‌گفت. پیش‌نماز بود؛ ظهروشب مسجد چرخاب پیش‌نماز بود.

می‌گویند خیلی مثنوی می‌خواند و به آن علاقه داشت.

مدتی هم با آقای شاکری دو نفری مثنوی مباحثه می‌کردند. (نمی‌دانم، شاید یک‌نفر دیگر هم بود) بعدازظهرها یک ساعت به غروب با آقای شاکری شعر مثنوی می‌خواندند و حکایات را معنی می‌کردند.

آسیدمهدی به مسائل شرعی مسلط بود.

آسیدمهدی مسأله خوب می‌گفت. در همه مسائل وارد بود. حتی آقای خاتمی گاهی اگر در مسأله‌ای گیر می‌کرد، می‌گفت بروید پیش آسیدمهدی بپرسید، حتی مسأله ارث. مشکل‌ترین مسأله در لمعه، مسأله ارث، مسأله شیر و مسأله حج بود. مسأله‌های دیگر مثل نماز و... راحت بود. آسیدمهدی هم مطالعه می‌کرد و هم حافظه‌ خوبی داشت؛ به خاطر همین به همه جزئیات مسائل وارد بود و راحت به سؤالات جواب می‌داد.

 

یادی از آیت‌الله خاتمی

از آقای خاتمی که کلاسش می‌رفتید خاطره‌ای دارید؟

می‌گویم که، تا قبل از انقلاب درس می‌گفت؛ می‌رفتیم پای درسش. حدود ده‌ نفر بودند؛ محیطیان، آشیخ‌غلام‌حسین، آشیخ‌جلیل، آشیخ‌محمد موسوی، آقای شاکری، آشیخ‌محمد صحرایی، آسیدمهدی، آقای سپهری. ده‌پانزده نفر بودند. تا انقلاب؛ انقلاب که شد دیگر درس تعطیل شد. خاتمی که رفت امام جمعه و تظاهرات و برووبیا و... دیگر اصلا مدرسه نمی‌آمد. پاسدار داشت و نمی‌گذاشتند هرجا می‌خواست برود و بیاید. پاسدارش پسر حاجی‌مهدی نیک بود؛ حاجی محمد. هرجا می‌رفت او همراهش بود. آقای صدوقی که فوت کرد -خدا رحمتش کند- امام(ره)، آقای خاتمی را به یزد منتقل کرد. دیگر رابطه‌اش با اردکان کم شد. آقای خاتمی -خدا رحمتش کند- مرض قند هم داشت. قبل از انقلاب، اردکان که بود، یکی‌ دو سالی صبح‌ها پیاده‌روی می‌کرد؛ اذان صبح، که تقریبا کسی نباشد. بعد هم می‌رفت مسجد کوشکنو نماز می‌خواند. یزد که رفت دیگر همه چیز، درس و پیاده‌روی و... تقریبا تمام شد.

درس و بحث شما هنوز ادامه دارد؟

نه دیگر، خلاص است.

در خانه مطالعه داری؟

در خانه کمی مطالعه می‌کنم.

چه چیز مطالعه می‌کنی؟

تفسیر، لمعه و.... . روزی یکی ‌دو ‌ساعت مطالعه می‌کنم

کتاب‌های تاریخی می‌خوانی؟

تاریخ زیاد نمی‌خوانم. منبری که نبودم. کسانی که منبری هستند، [می‌خوانند]. خدا رحمتش کند آقای خاتمی تاریخ خوب می‌گفت. محرم و صفر که مسجد کوشکنو منبر می‌رفت، تاریخ عاشورا می‌گفت. بعضی‌وقت‌ها مختارنامه می‌خواند. منبرش هم شلوغ می‌شد. حافظه عجیبی هم داشت. خاتمی بیان خوبی هم داشت. یک ساعت منبر می‌رفت. مسجد هم (که کوچک‌تر بود) پر می‌شد. حالا مسجد را بزرگ کردند.

شما از وقتی که طلبه شدید کشاورزی‌تان را هم ادامه دادید؟

کشاورزی هم‌چنان ادامه دارد. همین‌جور هم کشاورزی داریم.

پس در حین طلبگی کشاورز هم بودی؟

در کنارش هم کشاورزی می‌کردم.

اوضاع کشاورزی قبل از انقلاب

چه چیزی می‌کاشتی؟ پسته داشتی؟

اول‌که این‌جا پسته نبود. انقلاب که شد کاشت پسته عمومی شد. اوایل، رعیت‌ها بدبخت و بیچاره بودند. نمی‌گذاشتند پسته بکارند. ایران زیر استعمار انگلیس بود. بعد رفت زیر استعمار آمریکا. بالاخره برای هر کشونی یکی‌ دو تا ریش‌سفید معین می‌کردند. هرچه ریش‌سفید می‌گفت، مردم باید قبول می‌کردند. دهشون [دشتبان] و هادرون [نگهبان] و همه این‌ها، اختیار، او داشت. این‌ها وابسته به آقایان [اشراف] چرخاب بودند؛ مثل ضیایی و چهار پنج ‌نفر دیگر. این‌ها دیگر رکن اردکان بودند و هرچه می‌گفتند امضا بود. دیگر کسی نمی‌توانست مخالفت کند.

کِشونِ علی‌آباد که ما داشتیم، حاجی‌علی‌اکبر، پدر آغ‌بابای همین حاجی‌محمد نیک[پاسدار خاتمی] ریش‌سفید آن‌جا بود. می‌گفت پسته عمل نیاورید، از بالا دستور آمده. می‌گفتند پسته مال اشراف‌هاست. مالِ متموّل‌ها و کارمندهاست. همه‌ی علی‌آباد، یک شب‌اندروزش پسته‌زار بود. این هم مال اعیان‌ها بود و کسی جرأت نمی‌کرد متعرضش بشه. دیگر بقیه نمی‌گذاشتند [پسته بکارند]. باید همان جو بکارند و کلوزه و رناس و گندم؛ صبح تا شب زحمت بکشند و قوت لایموتی بخورند. نمی‌گذاشتند. انقلاب که شد دیگر قدرت‌ها تمام شد؛ قدرت ریش‌سفیدی و همه‌چیز تمام شد. تقریبا حالا سی‌وپنج سال است همه‌جا پسته کردند؛ همه کشون‌ها. 

شما هم پسته کاشتید؟

دیگر چاره‌ای نبود. تقریبا حالا سی‌وپنج سال است همه کشون‌ها را پسته کردند. حالا تقریبا وضع مردم به‌خاطر پسته بهتر شده. باز اردکان مشکل آب دارد. خب همه‌ی کشون‌ها پسته [کاشتند]، زمین‌ها هم آب می‌خواهد. معلوم نیست مشکل آب کی حل شود. اگر مشکل آب حل نشود اصلا تمام زحمت‌هایی که کشیدند هدر می‌رود. همه خشک می‌شود.

 

سیاست استعماری

[کشورها] زیر نظر استعمار بودند. گفتند این‌ها بروند پسته عمل آورند. تک‌محصولی هم می‌شوند. درخت هم که آب می‌خواهد. دست‌وپای درخت هم که دیگر چیزی نمی‌شود کاشت. مجبورند آب در پسته کنند. پسته‌ا‌ش هم که به ثمر می‌رسید اگر می‌خواستند صبح می‌خریدند؛ به ‌هر قیمتی که می‌خواستند. هروقت هم نمی‌خواستند نمی‌خریدند؛ می‌گفتند داشته باشید!  

پسته ارزان بود. احمدی‌ن‍ژاد که آمد «یخره وضع بازار همُش‌کَنْد» [وضع بازار را تغییر داد]؛ وگرنه قبل از او (زمان خاتمی و ...) پسته پنج‌تومان تا هفت‌تومان بود. به ده تومان هم رسید. احمدی‌نژد که آمد، نمی‌دانم سیاستش چه بود مشتری داشت یا... بالاخره پسته را گران کرد، زمین‌ها را گران کرد و اصلا همه چیز را گران کرد. حالا هم همین‌طور می‌خواهند جلوی تورم را بگیرند مشکلات دیگری پیدا کردند؛ پول‌ها را می‌کشند، ‌می‌خواهند جلوی تورم را بگیرند. نمی‌شود. این‌جوری نمی‌شود جلوی تورم را بگیری. پول‌های مردم توی بانک‌ها، که الان داد همه‌شان درآمده...

حالا این سرگذشت ما. این اطلاعاتی که ما داشتیم همین است دیگر.

سلامت باشی. خیلی استفاده کردم.

حالا تقریبا وضع مردم به‌خاطر پسته خوب است؛ اگر خوب بخرند. اگر هم نخرند دوباره مشکل بیشتر می‌شود.

 

یک تجربه

شما با این سن‌وسال تجربه زیادی دارید. در آخر گفت‌وگو یکی از تجربه‌هایتان را، که برای ما و جوانان درس‌آموز باشد بگویید تا استفاده کنیم.

من هیچ‌وقت نسیه نمی‌خرم. به مقدار پولی که داشتم، می‌خریدم. اگر هم پول نداشتم، نمی‌خریدم. خلاص. هیچ‌وقت هم مشکل مالی پیدا نکردم؛ چون «همیشه نمور زیر سبیل خود بود». مثلِ معروف بود. نسیه نمی‌خرم که چک بدهم و مشکلات برایم درست شود.

یعنی شما این مدت که 9 فرزند بزرگ کردی با مشکل مالی مواجه نبودی؟

 نه، هیچ‌وقت مشکل مالی نداشتم. هیچ‌وقت قرضی نداشتم؛ که طلبکار بیاید پول بخواهد و‌ نداشته باشم. نداشتم نمی‌خریدم.

خیلی خوشحال شدم و خیلی ممنونم از این‌که وقت‌تان را در اختیار من قرار دادید.

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

آیت‌الله بهجت فرمودند نظرات زعیم باید اعمال گردد او گزافه نمی‌گوید

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی در جلسه طلاب و فضلای اردکانی مقیم قم، با بیان این‌که همه انسان‌ها مورد امتحان الهی قرار می‌گیرند، اظهار داشت: در ابتدای تاریخ اسلام آیات قرآن در مدح کسانی نازل شده که در جنگ بدر، احد، خیبر، حنین و دیگر جنگ ها شرکت کردند و از یاران پیامبر و مجاهدین در راه اسلام بودند؛ ولی بعد از امتحانات الهی، غربال شدند و به جایی رسیدند که وقتی پیغمبر از دنیا رفت بسیار منحرف شدند،  این در حالی است که بقیه‌ مسلمانانی که حق را یاری نکردند، انقلابی و از یاران صمیمی پیامبر بودند.

وی با اشاره به آیه «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً » تأکید کرد: این آیه جز محکمات قرآن کریم است و همه، بدون شک امتحان می‌شویم و هیچ کس از این قاعده مستثنی نیست؛ حتی پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع). در این امتحانات عده‌ای رد و عده‌ای قبول می‌شوند.

استاد حوزه علمیه قم با بیان این‌که معنای شیعه در اصطلاح علم کلام با معنایی که اهل بیت(ع) می‌گویند متفاوت است، خاطرنشان کرد: در علم کلام شیعه به کسی گفته می شود که بعد از پیامبر، امیرالمومنین را امام بداند؛ ولی در دیدگاه اهل بیت(ع) اصلا شیعه به این معنا نیست؛ روایاتی که درباره صفات شیعه داریم به قدری زیاد است که مرحوم شیخ صدوق آن‌ها را در یک کتابی به نام «صفات الشیعه» جمع کرده است.

وی با اشاره به یکی از روایات این کتاب که به حد تواتر نیز رسیده است، گفت: عده‌ای از ایران بعد از حج برای زیارت امام رضا(ع) به مدینه رفتند. وقتی رسیدند، درب منزل حضرت را زدند و به  غلام حضرت گفتند که به آقا بگویید عده‌ای از شیعیان شما آمدند؛ غلام وقتی برگشت گفت حضرت اجازه ورود نمی‌دهند. در این روایت آمده است که آن‌ها تا سی روز به منزل حضرت رفتند و همین جواب را ‌شنیدند.

حجت‌الاسلام والمسلمین آقاتهرانی افزود: این گروه بعد از گذشت سی روز به غلام حضرت گفتند به آقا بگویید ایراد ما چیست؛ آن روز حضرت اجاز ورود دادند و بسیار از آن‌ها استقبال کردند. حضرت فرمود شما می‌گویید یک عده از شیعیان شما هستیم، ولی صفات شیعیان را در شما نمی‌بینم. در ادامه حضرت صفات شیعیان را بیان می‌کنند.

وی در تحلیل این روایت بیان داشت: این زوار معتقد به عصمت امام بودند و می‌دانستند که حضرت اشتباه و خطا نمی‌کنند، اما در عمل اشکال و اشتباه را از حضرت می‌دانستند و حتی یک‌بار نگفتند شاید اشتباه و خطا از ما باشد؛ تا این‌که بالاخره بعد از گذشت سی روز گفتند شاید تقصیر از ما باشد که حضرت ما را راه نمی‌دهند.

استاد اخلاق حوزه علمیه قم اظهار داشت: این‌که ما محب اهل بیت(ع) باشیم، بسیار طبیعی و کار حداقلی است؛ چون خداوند افراد را به‌گونه‌ای آفریده که از روی فطرت، کمالات انسانی را دوست دارند و چون اهل بیت(ع) بالاترین کمالات را دارند، هر انسانی با هر کیش و مذهب و آیینی که باشد وقتی با وجود مقدس آن‌ها آشنا شود، عاشق و محب اهل بیت(ع) می‌شود.

وی با بیان این‌که اهل بیت(ع) فرمودند اگر محاسن کلام ما را به مردم بگویید، ما را دوست خواهند داشت، ابراز داشت: هر کسی متخصص در هر علمی که باشد، وقتی با اهل بیت(ع) آشنا می‌شود، محب و دوست‌دار آن‌ها خواهد شد؛ آنتونی رویس که یکی از فلاسفه مشهور آمریکاست، استادِ فلسفه‌ غرب من در آمریکا بود، او می‌گفت من هیچ دینی ندارم؛ ولی این فرد شاید بیش از ده بار به من گفت: «می‌دانی من به امام علی عشق می‌ورزم؟»

استاد حوزه علمیه قم در بخش دیگری از سخنانش درباره لزوم تبعیت از ولایت فقیه، با اشاره به روایت امام باقر(ع) مبنی بر«من کان لله مطیعا فهو لنا ولی و من کان لله عاصیا فهو لنا عدو» تأکید کرد: خیلی‌ها در حرف معتقد به ولایت فقیه هستند، ولی در عمل، کاملا برعکس عمل می‌کنند. برخی می‌گویند امرِ ولیّ، ارشادی است نه مولوی، در حالی که هیچ تخصصی در شناختن امر مولوی و ارشادی ندارد.

وی ادامه داد: برخی به خاطر هم‌شهری‌بودن، چشم‌و‌هم‌چشمی، نفهمیدن، به‌خواب‌زدنِ خود، وام‌داربودن به فرد یا حزبی، به راحتی با ولایت فقیه مخالفت می‌کنند؛ برخی هم می‌گویند اگر ولی می‌فهمد ما هم می‌فهمیم و نظری داریم و نظرمان با ولی متفاوت است؛ در حالی که ولی بهتر از من و شما می‌داند در چه مسأله‌ای ورود پیدا کند و اگر ورود پیدا کرد، حرف همان است.

نماینده سابق مجلس شورای اسلامی گفت: برخی تا آن‌جایی حرف رهبری را قبول دارند که رهبری حرف آن‌ها را بزند، ولی وقتی سر دوراهی می‌رسند، ‌خودشان هر کدام آقا هستند.

استاد اخلاق حوزه علمیه خاطرنشان کرد: بعضی‌ها تعصبات بی‌جایی دارند، در حالی که در مدت کوتاهی چند بار نظرشان را تغییر می‌دهند یا اصلاح می‌کنند، اما حاضر نمی‌شوند از حرف خودشان بگذرند و حرف ولی را گوش کنند.

وی بیان داشت: آن روز طبق محاسبات انجام شده به پول امروز با حدود 15 میلیارد برخی فرماندهان سپاه امام حسن مجتبی(ع) را خریدند، اما امروز نماینده مجلس را برای این‌که به یک وزیر رأی اعتماد بدهد با 5 میلیون تومان می‌خرند، حالا ببینید اگر 15میلیارد تومان به نماینده بدهند چه کار می‌کند؟

حجت‌الاسلام والمسلمین آقاتهرانی ضمن ابراز تأسف از رواج روحیه تسامح و تساهل غربی در برخی افراد، ابرازداشت: حقایق عالم و عقاید و باورهای مان را به شوخی گرفته‌ایم، در حالی که شوخی بی‌خود و احمقانه‌ای است.

وی در پایان درباره تردیدهایی که دوره قبل برای ورود به مجلس شورای اسلامی داشت، به نامه‌ای که به آیت‌الله بهجت(ره) داده بود و جواب معظم له اشاره کرد و گفت: ایشان با این مضمون نوشته  بودند: «ورود به مناصب عالیه، متوسطه و دانیه، اگر بدانی که به معصیت می‌افتی حرام است. اما نظرات زعیم باید اعمال گردد و او گزافه نمی‌گوید. نمایندگان باید با نظرات او آگاه شوند، باید عده‌ای بیانات ایشان را بگیرند و بفهمند و با استدلال و منطق به دیگران تبیین کنند».

منبع: خبرگزاری رسا












  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

ضرورت استخراج علوم انسانی اسلامی و عرضه به جهان

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | يكشنبه, ۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ب.ظ | ۰ نظر

آیت الله محی الدین حائری شیرازی استاد اخلاق حوزه علمیه قم در جمع طلاب و فضلای اردکانی مقیم قم با بیان این که اسلام سبب حرکت از ظلمت به سوی نور می شود، گفت: شرط نهایی در غدیر اعلام شد و پس از غدیر این شرط نقض شد.

وی افزود: راهی که انسان را از ظلمت به نورمی برد به راهی که انسان را از نور به ظلمت می رساند تبدیل شد و جریانی در برابر راهی که برای به نور سیدن انسان ایجاد شده بود به وجود آمد؛ زیب کبری(س) جریان حرکت از ظلمت به نور را می بیند که می گوید جز زیبایی چیزی ندیدم.

آیت الله حائری شیرازی با بیان اینپ که اسلام جاری در ولایت الله در حال بردن مردم به بهشت بود، اظهار داشت: در یک سقیفه تصمیم گرفتند و همه چیز زیر و رو و حرکت از نور به ظلمت شد که مصیبتی به شمار می رود، در عاشورا جریان حرکت نور به ظلمت شکست بزرگی خورد و جریان حق پیروز نهایی میدان شد.

وی ادامه داد: اسلام ولایت الله با حرکت و قیام حسینی جا افتاد، کسی که از حسین بن علی(ع) روی بگرداند بسیار احمق است، کار سیدالشهدا فوق العاده تر از حضرت ابراهیم است و نتیجه این می شود که حتی مسیحی درباره ایشان کتاب می نویسد.

نماینده سابق مجلس خبرگان رهبری با بیان این که در جریان سیدالشهدا(ع) راه حق مصونیت پیدا کرد، ابراز داشت: انسان با اکراه متدین نمی شود، گروهی می خواستند دین را بر اندازند از این رو بدر، احد و خندق رو به راه انداختند تا مردم را مجبور به قبول فکر کنند.

وی عنوان کرد: جنگ های امیرمؤمنان برای براندازی اکراه است نه این که اکراه دین باشد، قیام امام حسین(ع) می خواهد اکراه به کفر و شرک را بردارد؛ غالبا مردم قرآن و اخلاق پیامبر را دیدند وارد دین نشدند اما وقتی نصر و فتح اسلام را دیدند وارد دین شدند.

استاد اخلاق حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: کسانی که با نصر و فتح آمدند اگر این نصر به دست دیگران بود بر می گشتند، عاشورا جریانی است که جلوی جهنم رفتن افراد را گرفت؛ خود عاشورا فرزند قبر گمشده حضرت زهرا(س) است؛ تمام عاشورائیان از برکت قبر مخفی حضرت امام حسین(ع) را شناختند.

وی اضافه کرد: قرآن ظاهر و باطنی دارد و تا از سوی اهل بیت(ع) کشف رمز نشود کسی نمی تواند به باطن آن دست پیدا کند، اسلام و تشیع از غنای بسیاری برخوردار هستند که باید قدر آن را دانست؛ این که شهید فهمیده به خود نارنجک می بندد و به زیر تانک می رود با کارهای داعش بسیار متفاوت است، شهید فهمیده کوکی نبود بلکه با بصیرت مقتدای خود را انتخاب کرد.

آیت الله حائری شیرازی با بیان این که داعش و تکفیری ها کوکی بوده و به آن ها القا می کنند، گفت: تفاوت انسان و جانور روی همین کوک و بصیرت است، بصیر یعنی این که انسان آگاهانه تصمیم بگیرد، خداوند انسان کوکی نمی خواهد اگر مردم برای قدرت یا برای فتح آمده باشند ضدش را عمل می کند تا انسان از روی بصیرت تصمیم بگیرد.

وی افزود: خداوند کسی را می خواهد که با دل آمده باشد، وقتی خداوند می خواهد که انسان کوکی نباشد همواره این گونه می شود که قدرت دست اهل باطل است و افراد بصیر باید خود را نگه دارند، امروز هم زمان عجیبی است، امروز کفر به وسیله فضای مجازی در صدد براندازی دین است.

نماینده سابق خبرگان رهبری با بیان این که مسلمانانی که از تأثیرات مخرب فضای محازی عبور کنند فوق العاده تر از مسلمانان سال های گذشته هستند، اظهار داشت: جوانی که از چنین فضای مجازی به سمت اسلام می آید قیمت آن از شهدای سال 60 بالاتر است.

وی ادامه داد: علوم انسانی که غرب کشف کرده مدیریت بیل مکانیکی به وجود می آورد، با همین مدیریت ربا را پیش می برند، آیا می شود با قرض الحسنه که مانند بیل دستی است در برابر ربای بیل مکانیکی مقابله کرد، الان یک مصداق قرض وجود ندارد.

استاد اخلاق حوزه علمیه قم اظهار داشت: می گویند تورم 9 درصد و بهره بانکی 18 درصد است پس 9 درصد دیگر چه می شود این غیر از نزول خواری است، تا قرض مسلح به بیل مکانیکی نشود همین آش و همین کاسه وجود دارد.

وی ادامه داد: در بسیاری از موارد علت نامسلمانی دیگران مسلمانی ما است، در قیامت جواب یهودی و مسیحی ماندن آن ها را باید بدهیم، امروزه کفر به کفر بیل مکانیکی تبدیل شده اما اسلام به دلیل این که علوم انسانی  خود را کشف نکرده در حد بیل دستی مانده است، طبیعتا بیل مکانیکی خود را تحمیل می کند.

آیت الله حائزی شیرازی کشف علوم انسانی را ضروری دانست و ابراز داشت: راهکارها باید کشف شود، الان در عالم اسلام غیر علمی عمل می کنیم که همانند بیل دستی است و اگر علمی غیر اسلامی باشد بیل مکانیکی هست اما جهت کفری و انحرافی دارد، هر جا علمی صرف عمل کنیم مشکل انحراف دارد هر جا اسلامی باشد مشکل نارسایی و ضعف کارامدی دارد، طلاب باید تلاش کنند که بدانند که غرب علوم انسانی خود را از مریخ نیاورده است بلکه سال ها کار کردند تا به نتیجه رسیدند؛ طلاب و فضلا باید کتاب های آنان را بخوانند تا بتوانند جواب دهند و از مسائل اسلام دفاع کنند.

وی عنوان کرد: در اسلام زندان کردن به عنوان مجازات نداریم، الان وقتی زندان را امضا می کنیم عینا همانند بانکداری است که بر ربا با عنوان مضاربه کلاه شرعی می گذارند، غرب زندان را می گیرد و می گوید انسان با شرایط فاسد می شود و جنگ با انسان جنگ با معلول است در حالی که شرایط را عوض کرد یعنی زندان می کنند تا مربی و معلمش تغییر کند.

آیت الله حائری شیرازی خاطرنشان کرد: انسان محکوم به شرایط نیست بلکه حاکم بر شرایط به شمار می رود، اگر انسان محکوم شرایط بود با باد به هر طرفی می رفت اما شرایط در خدمت انسان است، وقتی شرایط در خدمت انسان باشد حسابگر است.

وی اضافه کرد: دزد وقتی می بیند هنوز که دزدی نکرده برای سیر کردن شکم خود مشکل دارد اما وقتی زندان برود امکانات برای او فراهم است خب دست به این کار می زند، اگر جریمه بازدارنده و بر اساس قوانین اسلام تعریف شود اوضاع تغییر می کند.

نماینده سابق خبرگان گفت: در آلمان که جمعیتش همانند کشور ما است حداکثر سرعت آن ها 200 کیلومتر و برای ما 120 کیلو متر است اما تلفات سالانه آن ها 40 نفر است اما در ایران روزانه 13 نفر و در شهریور بیش از 600 تلفات بوده است، این به دلیل بازدارنده نبودن جریمه ها است؛ دین ما به اندازه ای علمی است که آن روز به او اعتراض نشده و امروز از آن تقدیر می شود.



  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی