راه و رسم طلبگی در گفتگو با حجتالاسلام و المسلمین رضا جعفری
کمتر پیش میآید که اصحاب رسانه به مناسبت شهادت استاد شهیدمطهری و هفته معلم، سراغ اساتید حوزه علمیه بروند. معلمانِ دلسوزی که در گمنامی، در حال تربیت طلبههایی هستند که قرار است فرماندهانِ فرهنگ، دین و عقیده کشور و البته دنیای اسلام باشند. طلبههایی که بعد از انقلاب و با ورود دین به عرصه اجتماع، علاوه بر رسالتی که تاکنون برعهده حوزههای علمیه بوده، دغدغه سازوکارهای اجتماعی کردنِ دین، تولیدِ علم، نظامسازی و در نهایت تمدنسازی را دارند. به دور از انصاف است در هفته معلم، یادی از اساتیدی نکنیم که شب و روزشان را وقف تربیت طلبههای انقلابی کردهاند. به مناسبت هفته معلم میخواهیم در گفتگو با یکی از اساتید حوزه علمیه اردکان، ضمن آشنایی با بیوگرافی وی، کمی با راه و رسم طلبگی آشنا شویم. با حجتالاسلام و المسلمین رضا جعفری برای مصاحبه تماس میگیریم. استاد، با روی خوش جواب مثبت میدهد. بیشتر از یکساعت و نیم سؤالهایمان را میپرسیم و ایشان با آرامش پاسخ میدهد. آنچه میخوانید ماحصل این گفتگوست:
به عنوان اولین سؤال مختصری از زندگی خود و ورودتان به حوزه علمیه و اینکه چه شد برای تدریس به حوزه علمیه اردکان آمدید، برای ما بگویید.
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده رضا جعفری سروعلیا، فرزند حسن هستم؛ متولد 1343. تا چهارم ابتدایی در روستای سروعلیا بودم. سال پنجم ابتدایی و سه سال راهنمایی را در مزرعهنو درس خواندم. سال 57 برای ادامه تحصیل به اردکان آمدم و در دبیرستان سروش درس را ادامه دادم. شروع دبیرستان، خورد به راهپیماییهای قبل از انقلاب که مدارس تقریبا تا 22 بهمن تعطیل شد. انقلاب که شد، مدارس بعد از 5-6 ماه تعطیلی، دوباره شروع شد. سال 61، بعد از اینکه دیبلم تجربی گرفتم، آمدم حوزه. حوزه علمیه اردکان تا پایه چهارم درس داشت. بعد از اتمام پایه چهارم، برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفتم. حوزه قم به سختی طلبهها را پذیرش میکرد. میخواستند ما را به خوانسار و شهرستانهای دیگر بفرستند تا بعد از اتمام لمعه و اصول فقه به قم بیاییم. ولی ما اصرار داشتیم که در قم درس بخوانیم. بالاخره حوزه قبول کرد در امتحان پذیرش شرکت کنیم، و در صورت قبولشدن، در قم ادامه تحصیل دهیم. حجتالاسلام و المسلمین بیگدلی درسهای صرف، مغنی، مختصر و منطق را از ما امتحان شفاهی گرفت و ما قبول شدیم. دوست ما مرحوم قاسمی از طلبههای ترکآباد با خادم مدرسه علمیه امام محمدباقرعلیهالسلام-واقع در میدان سعیدی- آشنا بود. این حوزه، آزاد بود و تقریبا حالت خوابگاه داشت. رفتیم آنجا. خادم، ما را به مسئول حوزه، یعنی آقای اسلامی معرفی کرد. قرار شد قرعهکشی کنند. بعد از نماز جماعت قرعهکشی کردند و اسم من و مرحوم قاسمی درآمد و یک حجره دونفره به ما دادند. یک سالی آنجا بودیم و در درسهای اصول فقه و لمعه شرکت میکردیم. در آن یک سال، قم بارها بمباران، و حوزههای علمیه تعطیل شد. سال 62-63 بود که دوباره به اردکان برگشتیم. 5-6 ماهی که در اردکان بودیم، لمعه و اصول فقه را تمام کردیم و دوباره برگشتیم قم. آقاسیدمصطفی محقق داماد، دامادِ آقامیرزاهاشم آملی –پدرِ لاریجانیها- و همچنین آقاسیدعلی محقق داماد، پسرداییهای آقای پیشوایی هستند؛ یعنی محقق دامادِ بزرگ، داماد آقاشیخ عبدالکریم، داییِ آقای پیشوایی بود. از طریقِ آقای پیشوایی، آیتالله آقامیرزاهاشم آملی واسطه شدند و به مدرسه علمیه ولی عصر رفتم و ادامه تحصیل دادم. سال 69 -اواخرِ رسائل و مکاسب- ازدواج کردم. تا 74 در درس خارج شرکت میکردم. قبل از آن امتحانهای حوزه خیلی رسمی نبود. به خاطر همین همزمان با تحصیل در درس خارج، بعضی از دروس سطح دو را نیز به عنوان نواقصی، امتحان میدادم. سرانجام در سال 74، بعد از چهار سال شرکت در درس خارج، آمدم اردکان.
گفتید همزمان با شروع دوره دبیرستان، چند ماه مدارس به خاطر راهپیماییها تعطیل بود. شما از روستای سروعلیا چگونه در راهپیمایی شرکت میکردید؟
مدارس که تعطیل شد من به سرو علیا برگشتم. موقع تظاهرات، اعلام میکردند و من با مردم روستا، سوار ماشین خاور میشدیم –آن روز مینیبوس نبود- و به اردکان میآمدیم و در راهپیمایی شرکت میکردیم و برمیگشتیم به سروعلیا.
آیا سابقه حضور در جبهه نیز دارید؟
چهارسالی که در حوزه علمیه اردکان بودیم، هراز چندگاهی کلاسها در یک دوره 45روزه تعطیل میشد و طلبهها برای آموزش نظامی و عملیات به جبهه میرفتند و دوباره برمیگشتند و درس را ادامه میدادند. من چند بار به جبهه رفتم؛ منتها بیشتر برای فعالیتهای تبلیغی به جبهه میرفتم.
از شهدای طلبه چه خاطرهای در ذهن دارید تا برای ما تعریف کنید.
بنده این افتخار را داشتم که با بیشتر شهدای مدرسه علمیه امام صادق علیهالسلام اردکان در یک دوره –با اختلاف یکسال کمتر یا بیشتر- مشغول به تحصیل باشم. آنها این توفیق را داشتند که به درجه رفیع شهادت نائل آیند. مدت آشنایی با آن عزیزان طولانی نبود، ولی در همین دوران کوتاه، شهیدانی مثل حسین فتاحیان، کارگران، احمدی و... را درک کردم؛ کسانی که وقتی از جبهه برمیگشتند دوباره با جدیت مشغول به تحصیل میشدند و میگفتند بعد از مدتی که در جبهه بودیم باید درسهای قبلمانده را جبران کنیم؛ یعنی شهدا در هر زمانی به وظیفه خود عمل میکردند. انشاءالله خداوند ما را خلف صالحی برای آنها قرار دهد.
گفتید که سال 74 بعد از چهار سال درس خارج فقه و اصول، به اردکان آمدید. چه شد که برای تدریس به اردکان بازگشتید؟
خدا رحمت کند آقاسیدصادق حسینیپور را. ایشان بعد از ما وارد حوزه شده بود و در اردکان کارهای حوزه را انجام میداد. آقای عبداللهی که در حوزه اردکان درس میداد، برای ادامه تحصیل به رشته قضاوت رفت. وی الان در دیوان عالی کشور است. به خاطر همین آقاسیدصادق پیغام داد که حوزه علمیه اردکان برای تدریس، نیاز به استاد دارد. از آقای اسلامی خواسته بود که طلبهای را برای تدریس در اردکان معرفی کند. آقای اسلامی نیز ما را معرفی کرد. سال 74 بود که برای تدریس به حوزه علمیه اردکان آمدم.
چه درسهایی را تدریس میکردید و الان مشغول تدریس چه درسهایی هستید؟
درسهای صرف ساده، منطق، معالم و لمعه تدریس میکردم. بعد به جای معالم، اصول استنباط آمد. بعد هم الموجز آقای سبحانی جایگزین آن شد. چند سال هم لمعه و اصول فقه تدریس میکردم. وقتی آقاشیخ حسین ثقفی –که برای مدتی به قم رفته بود- به اردکان برگشت، تدریس ادبیات حوزه را برعهده گرفت. بعد هم آقاشیخ مجید جعفری، آقای میرزازاده و آقای شاکر برای تدریس آمدند و کادر اساتید حوزه شکل گرفت.
الان سه سال است که کفایه تدریس میکنم. مکاسب محرمه را دو دفعه تدریس کردهام. امسال کفایه جلد اول-بحث الفاظ- و جلد سوم –اصول عملیه- میگویم. رسائل، قسمت استصحاب نیز تدریس میکنم.
در حوزه علمیه خواهران نیز تدریس دارم. این حوزه، زیر نظر آموزش عالی است و طلبهها بعد از پنج سال، پایاننامه مینویسند و مدرک سطح دو –کارشناسی- می گیرند. قبلا ادبیات، فقه و اصول سطح دو را تدریس میکردم؛ فقهشان، تحریرالروضه است و اصول فقهشان، الموجز. بعدا کتاب فقهشان شد خلاصهی فقه استدلالی ایروانی. الان چند سالی است که در حوزه خواهران سطح سه –کارشناسی ارشد- راهاندازی شده است و من فقه و اصول سطح سه را تدریس میکنم؛ سال اول، قسمتهایی از لمعه، سال دوم، فقه استدلالی آقای ایروانی و سال سوم مکاسب میخوانند. حلقات هم امسال به جای کفایه، قسمت استصحابش را برای تدریس شروع کردیم؛ البته امسال یکی از درسهای فقه مقطع کارشناسی نیز میگویم.
از اساتیدتان برای ما بگویید چه کسانی بودند؟
مرحوم آقاشیخ محمدحسین بهجتی اخلاق میگفت. حاج آقای جماعتی قرآن میگفت. آقاسیدمهدی حسینینژاد از روی رساله امام خمینی برای ما مسأله میگفت و قسمتهایی از طهارتِ کتاب تحریرالوسیله امام را نیز تدریس میکرد. اول جامعالمقدمات یعنی صرف میر را خدمت استاد رضایی بودیم. ایشان اهل هفتادر است و الان امام جمعه هرات و مروست است. ادبیات –عربی آسان، سیوطی و مختصر- را نزد آقاشیخ علی بهجتی خواندیم. مغنی را پیش سیدصادق حسینی که اهل یزد بود، خواندیم. آقاسیدمحمد موسویزاده تاریخ –فروغ ابدیت- میگفت. او الان در یزد استاد دانشگاست. معالم و عقاید را نزد مرحوم شاکری خواندیم.
همانطور که گفتم شروع لمعه و اصول فقه، رفتیم قم. درس اصول فقه را نزد آقای سیداحمد خاتمی –امام جمعه موقت تهران- و آقای حسینی بوشهری -امام جمعه قم- و نیز قسمتهایی از آن را نزد آقای صالحیِ افغانی خواندیم. ایشان زمانی که به ما درس میداد، مجتهد بود و الان در حد مرجعیت است و در افغانستان حوزه علمیه دارد. لمعه را نزد آقای اشتهاردی و آقای استادی و مقداری از آن را نیز نزد آقای وجدانی فخر خواندیم. تتمه بحث فقه و اصول فقه را در 6ماهی که به خاطر بمباران قم، به اردکان برگشته بودیم، تکمیل کردیم؛ در اردکان لمعه را نزد آقاشیخ محمد پیشوایی –برادر مرحوم آقاشیخ جمال پیشوایی- خواندیم. ایشان داییِ مادرِ مرحوم محمدحسین قاسمی بود. اصول فقه را نیز در خدمت آقاشیخجلیل احمدخانی – که اهل ترک آباد بود و در میبد مینشست- بودیم. ایشان داییِ مرحوم قاسمی بود که از این طریق با او آشنا شدیم.
بعد برگشتیم قم و رسائل و مکاست را شروع کردیم. رسائل را نزد آقای اعتمادی، مکاسب را نزد آقای سیدعلی محقق داماد و بیع را نزد آقای پایانی خواندیم. کفایه را نزد آقای اعتمادی و گنجی تلمذ کردیم. درسها زیاد بود و فرصت نمیکردیم همه آنها را شرکت کنیم؛ به خاطر همین گاهی هم از نوار کاست استفاده میکردیم؛ قسمتهایی از مکاسب را با نوارهای آقای ستوده خواندم. بدایه و قسمتی از منظومه را نزد آقای محمدی خواندم. ایشان الان امام جمعه همدان است.
چهار سال در درس خارج آیتالله مکارم و آیتالله سبحانی شرکت کردم. صبحها در درس فقهِ آقای مکارم شرکت میکردم و اصول را نیز بعدازظهرها در مدرسه امیرالمؤمنین، خدمت ایشان بودم. البته من دو کلاس اصول میرفتم. صبحها درس اصول آقای سبحانی نیز شرکت میکردم.
در
مدتی که در قم بودید آیا به عنوان طلبه نمونه انتخاب شدید؟
بله، پایه هفت یا هشت بودم که به عنوان طلبه نمونه انتخاب شدم و از طرف رهبری به ما هدیه دادند. آن موقع امکانات و وسیله نبود و اصلا نمیدانستیم جلسه کی و کجا برگزار میشود. به همین خاطر به آن جلسه نرفتم. رهبری آمدند و صحبت کردند. البته جایزهاش را به ما دادند؛ یک دوره وسایل الشیعه، عبا و قبا و یک لوح تقدیر.
با کدام یک از طلبههای اردکانی همدوره بودید؟
با اکثر شهدایی که عکسشان زینتبخش حجرههاست، همدوره بودیم. همچنین با آقای مصطفی خادمعباسی، آقای طرقی، آقای محمدرضا صحرایی، آقای مسعود طالبپور که الان در تهران دفتر اسناد و املاک دارد، آقای محمدرضا دشتی که رئیس کانون سردفتران کل کشور است و در چند دوره قبل مجلس، نامزد انتخاباتی شده بود. مرحوم قاسمی از طلبههای ترک آباد. با آقای قاسمی همحجره نیز بودیم. میرزاعلی شاکر و آقای میرزازاده قبل از ما به حوزه آمده بودند.
هم مباحثههایتان چه کسانی بودند؟
در اردکان با آقای قاسمی، آقای طرقی، آقای خادم عباسی، شهید احمدی هم مباحثه بودیم. در قم با آقای قاسمی، شیخ علی اسلامی-که الان قاضی است- بحث میکردیم. با محمدرضا صحرایی کفایه مباحثه میکردیم. با آقای طرقی مقداری از اصول فقه مباحثه میکردیم. با میرزاعلی شاکر هم مباحثه میکردیم. او الان در پادگان ولی عصر مشغول به فعالیت است. با طلبههای غیراردکانی هم که اهل شیراز و سبزوار و میبد –آقای فلاح- بودند، مباحثه میکردم.
وضعیت حوزه امروز را در مقایسه با آن دوران چگونه ارزیابی میکنید و به نظر شما شرایط طلبهها در آن زمان با وضعیت طلبههای امروز چه تفاوتی دارد؟مدرسه امام محمدباقر (ع) که امکاناتی نداشت؛ با چراغنفتی خودمان اتاق را گرم میکردیم. نفت هم با هزینه خودمان تهیه میکردیم. مدرسه ولیعصر که آمدیم، شوفاژ داشت و از این جهت شرایط خوب بود. پختن غذا هم با خودمان بود. خورشت بلد نبودیم درست کنیم. گوشت میگرفتیم و یا آبگوشت درست میکردیم و یا استنبولی. ماکارانی و املت هم بلد بودیم. البته در قم ابتدا مدرسه آیتالله مشکینی، به طلبهها غذا میداد. بعد از آن هم چند مدرسه دیگر این طرح را شروع کردند؛ ولی مدرسه ولیعصر غذا نمیداد، اما چون نزدیک حرم و کلاس درس بود، حیف بود که به خاطر ناهار، مدرسه دیگر برویم. بعضی مدرسهها غذا میدادند؛ ولی راهش تا حرم و کلاسها دور بود. از این جهت مدرسه ولی عصر خیلی خوب بود.
از جهت کمک آموزشی هم آن زمان که اصلا وسیله کمک آموزشی نبود. ما بعضی از درسها که به خاطر حجم زیاد درسها، فرصت نمیکردیم در درس شرکت کنیم و یا کتاب، تا پایان سال تمام نمیشد، مجبور بودیم نوار گوش دهیم. آن زمان، گرفتن نوار کاست به راحتی نبود. برای گرفتن نوار توی صف میایستادیم. شرایط کمک آموزشی همین بود. الان وضع خیلی بهتر شده است و طلبهها باید از این فرصت استفاده کنند.
از اساتیدتان اگر نکتهای هست بفرمایید.
سال اول که حوزه آمدیم 27نفر بودیم. بعد از انقلاب، اولین دورهای که جمعیت خوبی شرکت کرده بود، دوره ما بود. قبل از آن کلاسها، 5-6 نفری برگذار میشد. آقاشیخ علی بهجتی، در دبیرستان، دبیر بود؛ ولی آقاشیخ محمدحسین با رئیس آموزش و پرورش صحبت کرد که ایشان با حفظ سمت و مواجبشان، در حوزه نیز تدریس کنند. آموزش و پرورش نیز قبول کرد. خدارحمت کند آقاشیخ علی بهجتی؛ ایشان از هیچ کوششی برای رشد طلبهها دریغ نمیکرد و خیلی برای آنها وقت میگذاشت.
لازم است از آیتالله اشتهاردی نیز یاد کنم. ایشان با اینکه سطح علمی بالایی داشت و میتوانست درس خارج تدریس کند، ولی تا آخر عمرش، لمعه تدریس میکرد. میگفت لمعه درس نیم استدلالی است و متن سنگین و دقیقی دارد و اگر علما بر لمعه حاشیه نمیزدند، ما چگونه میتوانستیم متن لمعه را بفهمیم. همچنین میگفت لمعه درسی است که طلبه باید با آن زیربنای فقهیاش را قوی کند.
در مدتی که در قم بودید آیا در مجلس علما شرکت میکردید؟
بله، جمعهها در خانه استادمان آقاسیدعلی محقق داماد، مراسم روضهخوانی بود که علما هم میآمدند، و ما هم در آن جلسه شرکت میکردیم. آقایان جوادی، زنجانی، آذری قمی و... در این مجلس شرکت میکردند. بعد از منبر هم اگر کسی سؤالی داشت مطرح میکرد و بزرگان جواب میدادند. گاهی هم مسألهی علمی مطرح میشد و علما بحث و گفتگو میکردند و ما گوش میدادیم.
شما سابقه زیادی در تدریس دروس حوزه دارید. چند نکته از سبک و روش تدریسیتان را بگویید.
من معمولا در بین درس سؤال مطرح میکنم و بعد به سؤال پاسخ میدهم. مطرحکردن سؤال بیشتر برای این است که طلبه حواسش را جمع کند و متوجه باشد که در ادامه درس، چه سؤال و اشکالی را میخواهیم پاسخ بدهیم.
در
بین درس، گاهی شعر و حدیثی را که به بهانهای با بحث مناسبت دارد، میخوانم. به
عنوان مثال در درس به کلمهای رسیدیم که همان کلمه در یک حدیثی آمده است؛ مثلا به
کلمه «احتمال» که میرسیم، حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین (ع) میگویم که میفرمایند
«الاحتمال قبر العیوب». اول میگویم که معنای کلمه احتمال در این حدیث با احتمالی
که در درس آمده است، فرق دارد. احتمال در اینجا به معنای تحملکردن است؛ معنای
حدیث این است که: تحملکردن، قبر عیبهاست و عیبها را میپوشاند. ممکن است شما
با همسر، خانواده، اقوام، همحجره یا همبحثتان مشاجره کنید. اگر طرف مقابل یک
چیزی گفت و شما جواب دادی، او نیز در جوابتان یک چیز دیگر میگوید. همین باعث میشود
عیبهای یکدیگر را آشکار کنید؛ ولی اگر طرف مقابل، چیزی گفت و شما تحمل کردید، عیبها
پوشیده میشود.
ما استاد جعفری را به عنوان شخصی که در پاسخگویی به مسائل شرعی منحصربه فرد است میشناسیم. چه چیزی باعث شد شما اینگونه در یادگیری و همچنین پاسخگویی به مسائل شرعی مردم اهتمام داشته باشید؟
از همان اول که طلبه شدیم، آقاسیدمهدی حسینینژاد -خدا رحمتش کند- مسائل شرعی را از روی رساله برای ما میگفت. وی در مسائل شرعی، فرد باسوادی بود. در درس، اگر نکته یا اشکالی بود میپرسیدیم و او هم جواب میداد. در اوائل طلبگی پای منبر آقاسیدعلی حسینیپور (ره) که هر شب بعد از نماز مغرب و عشا برگزار میشد، شرکت میکردیم. اول منبرش از روی رساله امام، مسأله میگفت و ما هم یاد میگرفتیم. در قم که بودیم، رادیو گوش می کردیم؛ آیتالله توسلی (ره)، رئیس دفتر امام، همیشه قبل از اذان ظهر در رادیو مسائل شرعی را از رساله امام میگفت. آقای توسلی رئیس دفتر امام بود و اگر نظری از امام میگفت، معتبر بود؛ به خاطر همین به نکاتی که میگفت دقت میکردیم که فتوای امام در مسائل مختلف شرعی چیست. با آقای محمدی – از طلبههای احمدآباد- که در دفتر امام بود، ارتباط داشتیم و اگر سؤالی داشتیم از او میپرسیدیم. ایشان الان در قم در دفتر رهبری است. از همان ابتدا که به تبلیغ میرفتم، اول منبر مسأله میگفتم؛ در جبهه هم که بودیم از روی رساله، مسأله شرعی میگفتم. در سرو علیا، روستای خودمان نیز از قدیم تاکنون روحانیون باسابقه در ایام تبلیغی –دوماه محرم و صفر و ماه رمضان- برای تبلیغ میآمدند و مردم منبری بودند و با مسأله خیلی آشنا بودند. وقتی مسأله میگفتم، مردم روستا میگفتند در این مسأله، چنین نظری هم هست. متوجه شدم من از روی رساله امام مسأله میگویم و مبلغینی که از قم میآیند، از روی رساله آقای بروجردی. از آنجا بود که بیشتر به اختلاف اقوال دقت می کردم. بعدا استفتائات امام و َآیتالله گلپایگانی چاپ شد و ما این استفتائات را مطالعه میکردیم. کم کم از طریق مطالعه رساله و استفتائات، مسائل شرعی بیشتری را یاد گرفتیم. بعدا هم که اصول فقه تدریس کردم، متوجه شدم که مراجع بر اساس چه مبنایی فتوا می دهند و در مسائلی اختلافی، به مبنای اصولی آنها نیز توجه میکردم.
چه سفارشی به طلبهها دارید تا در پاسخگویی به مسائل شرعیای که مبتلابهِ خودشان و مردم است، حاضرجواب باشند؟
طلبه اول باید احساس نیاز کند. فرد تا احساس نیاز نکند، به دنبال فراگیری مسأله شرعی نمیرود. وقتی طلبه پایه دو و سه بودیم، به جبهه که میرفتیم، همه از ما میخواستند که رساله و مسأله شرعی بگوییم. اقشار مختلفی در جبهه بودند و هر کدام به فراخور خود سؤالی داشتند و ما مجبور بودیم برای پاسخگویی به آنها مسائل شرعی را یاد بگیریم. طلبهای که فقه را در حد لمعه خوانده است و به تبلیغ هم میرود و در مسائل شرعی با افراد مباحثه میکند، کم کم در یادگیری مسائل مختلف شرعی خبره میشود. طلبه باید با رساله مأنوس باشد و اگر خودش در مسألهای مشکلی داشت، سؤال کند. بعضی وقتها در کلاس مسألهی شرعی را مطرح میکنیم. بعضی وقتها طلبهها میگویند، همان مسألهای که شما گفتید، در مسجد برای مردم گفتیم. اما من میگویم قبل از اینکه مسأله بگویید حتما به رساله نیز مراجعه کنید و به گفته من اکتفا نکنید. ممکن است جوابی که من دادم بر اساس مبنای مشهور باشد، ولی یک نفر ممکن است مقلد مرجعی باشد که چنین نظری ندارد. همچنین اگر کسی پرسید که این مسأله کجای رساله نوشته شده، بتوانید جواب بدهید.
برای طلبههایی که مشغول به تحصیل هستند، چه توصیهای دارید؟
طلبه باید عاشق باشد؛ یعنی باید خواسته باشد. بعضی چیزها فرد تا نرسد، نمیفهمد. یکی از سؤالهای طلبهها این است که من دروس پایهام را خواندم؛ ثم ماذا؟ میگویم الان وظیفهتان این است که درس بخوانید. اگر به وظیفه عمل کردید، بعدا نتیجهاش را خواهید دید. امام (ره) میفرمود ما مأمور به وظیفه هستیم نه نتیجه. امام این جمله را بارها در سخنرانیهایشان میگفتند. به طلبهها میگویم الان دارید وقت میگذارید و کارتان همین است. اگر خوب به وظیفه عمل کنید، نتیجهای که میگیرید، نتیجه خوبی خواهد بود. شما بعدا یا کار تبلیغی میکنید یا کار اداری و یا در حوزه و دانشگاه فعالیت علمی دارید یا قاضی خواهید شد. وقتی آنجا رفتید، آن وقت میفهمید که چه فرصتی از دست دادهاید. الان که در حوزه هستی شیطان مدام میگوید این درسها چه فایدهای دارد و برای چه خوب است. من در بین درس اصول، گاهی مسائل فقهیِ مربوط به بحث اصولی را نیز مطرح میکنم تا طلبهها متوجه باشند کاربرد این بحث اصولی برای فلان مسألهی شرعی است. طلبه، از مباحث فقهیای که در درس اصول مطرح میشود، بیشتر استفاده میکند؛ چون میداند ثمرهی اصول چیست.
شاید بتوان گفت تا قبل از انقلاب اسلامی، حوزه علمیه، پاسخگوی نیازهای مردم بود؛ چراکه طلبه میتوانست با فراگیری علوم رایج حوزه، پاسخگوی مسائل شرعیِ مردم باشد. اما بعد از انقلاب، ابعادِ اجتماعیِ دین که تاکنون مغفول مانده بود به عرصه اجتماع آمد و این، رسالت حوزه علمیه را سنگینتر کرده است. شما این را اضافه کنید به هجمههای اخلاقی و فرهنگیِ دشمن که در سایتها و شبکههای ماهوارهای علیه کشور و جوانان ما بسیج شدهاند. به نظر میرسد نیازهای جامعه با مواد درسیِ حالِ حاضر حوزه همخوانی ندارد. من نمیخواهم کمکاری یا بهتر بگویم تنبلی بعضی از طلبهها را توجیه کنم، اما حداقل به طلبههای فعال و کوشا و انقلابی این حق را بدهیم که گاهی در ذهنشان این شبهه ایجاد بشود که: «بعضی از این درسها را برای چه بخوانیم یا اینکه چرا بعضی از دروسی که لازم است هنوز متن درسی حوزه نشده است»؟
بله، امروز حوزه باید پاسخگوی نیازهایی باشد که در زمان گذشته، آن نیازها احساس نمیشد؛ چون مردم اطلاعی در این زمینهها نداشتند؛ اما امروز فرد با شبههای که –از ماهواره و اینترنت- در ذهنش ایجاد شده، پای منبر مینشیند و از من و شما جواب سؤال و شبههاش را میخواهد. طلبهی امروز باید پاسخگوی جوانِ پرسشگر باشد و مخاطبش فردِ خالیالذهن نیست. دروسِ امروز حوزه، پاسخگوی همهی این نیازها نیست. مشکلی که الان در حوزه وجود دارد این است چیزهایی که مردم در جامعه نیاز دارند، آنچنان که باید در حوزه به آن نمیپردازند. ما طلبهها با قرآن، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه انس نداریم؛ در حالی که اینها خیلی نیاز است. انس داشتن نسبت به این کتابهای مقدس، غیر از خواندنِ معمولی است. طلبه باید در مضامین و علومی که در منابع دینیِ ما به ویژه این سه منبع نهفته است، عمیق شوند و کار پژوهشی و علمی کنند. اگر طلبه در 6 سال مقدمات، مقید میبود یک دوره تفسیر بخواند، خیلی خوب میشد. قرآن، واقعا نیازهای معنوی طلبه و جامعه را پاسخگوست و برای رشد علمی و معنوی جامعه خیلی مؤثر است. یکی از نقاط ضعف ما در برابر اهل تسنن همین است. سنیها خیلی به قرآن اهمیت میدهند. این یک ضعف است که حوزههای ما با قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه انس ندارند. درسهای حوزه خیلی زیاد و فشرده است. فقه و اصول لازم است؛ ولی میتوان با حفظ مطلب، عبارتهای زیاد و سنگین درسی را کمتر کنند و به جای آن قرآن و نهج البلاغه و صحیفه به عنوان متن درسی جایگزین کنند.
با تشکر فراوان از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
من نیز از شما تشکر میکنم.
- ۰ نظر
- ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۱۸