مصاحبه با آقا شیخ احمد احمدی، روحانی انقلابی اردکان
صبح سرد زمستانِ 15 بهمن 91 بود به دنبال خط تاریخی 57 در اردکان با پرسوجو به روبهروی حوزه علمیه رسیدیم. روبهروی درب خانهای که بسیاری از حاضرین سال 57 او را از فعالین آن دوران میدانستند. پای صحبت پیرمردی نشستیم که فرازونشیب و سختی روزگار بهوضوح در چهره او نمایان بود و از همان ابتدا ساده و بیتکلف گفت که بیماری، خیلی از خاطرات را از او به یغما برده. پیرمرد با طمأنینه و بسیار کمرمق حرف میزد. نوایی بیجان از نای گرم او از خاطرات 30 سال پیش انقلاب میگفت و مصاحبه ما شروع شد.
محمد شاکر اردکانی
در مورد شهید قانعی و نحوه شهادت این بزرگوار بگویید؟
آنچه خاطر دارم این است که سال 57 و 12 رمضان بود. تظاهرات طبق روال از مسجد کشکنو که پایگاه انقلاب بود آغاز شد. به همراه تظاهرکنندگان حرکت کردیم. شعارها الله اکبر و درود بر خمینی بود. تا رسیدیم روبهروی مسجد حاج محمدحسین. صدای تیراندازی فضا را پر کرد. هر کسی به طرفی میدوید. ناگهان ولولهای شد. جوانی روبهروی خیابان شهید قانعی که آن روز سینا بود، روی زمین افتاد. گلولهای زیر کتف او اصابت کرده بود. او را به بیمارستان رساندند و در آنجا شهید شد. البته تعداد دیگری از افراد نیز زخمی شده بودند.
در مورد نقش آیت الله خاتمی بگویید.
ایشان هدایت گروهها را به عهده داشت. گروهها را خطدهی و راهنمایی میکرد و در این دوران، افراد زیادی به دیدن این بزرگوار میآمدند. آقایان خامنهای، منتظری، فلسفی و افراد دیگر که بنده به خاطر ندارم به دیدنشان میآمدند.
ایشان سخنرانی میکرد. پیام میداد و در کل پشتوانه تیمهای نقلابی بود و کمک میکرد.
در مورد اطلاعیههای آن زمان بگویید.
آن زمان چند گروه فعال انقلابی بودند که با محوریت و پشتیبانی حضرت آیت الله خاتمی و همکاری برخی روحانیون در مسیر مقابله با رژیم تلاش میکردند. هر کدام در شاخهای فعالیت و تلاش میکردند. یکی از این گروهها آقای علی سپهری، سید باقر حسینینژاد، شهید خالصی، شیخ جواد شاکر و تعدادی دیگر بودند. اطلاعیهها از تهران برای علی سپهری پست میشد و او با گروهش اطلاعیهها را میگرفت و در اتاق مسجد قرائتخانه، پنهانی تکثیر میکردند و در اختیار عموم مردم قرار میدادند.
هزینه اطلاعیهها و تکثیر آنها از کجا تأمین میشد؟
هزینهها از طرق مختلفی تأمین میشد؛ مثل کمکهای مردمی و ....
درست است که شما خیلی کمک میکردید؟
بالأخره من هم در حد توان خودم هزینه اطلاعیهها را میدادم؛ البته بسیاری از مردم، هزینهها را به من میدادند که بنده هم در اختیار بچههای انقلابی میگذاشتم.
گفتید در آن دوران چند گروه بودند که فعالیت داشتند. میتوانید بیشتر توضیح دهید؟
دو گروه بودند: یکی برادران ناظمی، که بیشتر فعالیت رایزنی و ارتباط با افراد مختلف را داشتند و کار آنها برنامهریزی و نرم بود و بیشتر زیرزمینی کار میکردند.
گروه دیگر آقای سپهری، سید باقر، شهید خالصی و تعداد دیگری بودند که کارهای عملیاتی و خودجوش انجام میدادند.
شما کدام طرف بودید؟
آن زمان آیت الله
خاتمی، روحانیون، حاج حسین فیض و تعدادی دیگر رابط و حامی این دو گروه
بودند؛ البته هدف و حرکت در یک مسیر بود و ما حامی تیمهای انقلابی بودیم و
هر کدام جایی گرفتار میشدند آیت الله خاتمی حمایت و کمک میکرد.
خاطرهای از آن دوران به یاد دارید؟
یادم است برادران ناظمی یک نمایشگاه کتاب در محل قرائتخانه راه انداخته بودند. رئیس شهربانی -که اسمش یادم نیست فقط شخصی بسیار ترسو و بزدل بود البته بومی اردکان نیز نبود- خبردار شده بود این نمایشگاه برپا شده. آمد و آنجا کتابها را زیرورو کرد، ولی چیزی عایدش نشد.
چیز دیگری که در خاطرم هست اینکه گزارش به ما رسید سید باقر حسینینژاد را دستگیر کردهاند. من همراه آقای آسایی، که از اردکانیهایی بود که در تهران سمت نظامی داشت، به شهربانی رفتیم و رئیس شهربانی که فردی ترسو بود قول داد ساعت 10 شب سید باقر حسینینژاد را آزاد کند و همین اتفاق نیز افتاد.
همچنین شبی من با چند نفر دیگر اعلامیههایی که از قم آمده بود و تکثیر شده بود را پخش میکردیم. در همین حین پشهای به داخل چشمم رفت و سوزش زیادی داشت. بعد از پخش تمامی اعلامیهها گروهبان حسن شاکر با چند نفر سربازانش ما را دیدند. گروهبان گفت: شیخ احمد! این وقت شب چه کار میکنی و کجا میروی؟ بنده هم گفتم چشمم درد میکند و میرویم خانه دکتر جواد! که دست از سر ما برداشتند.
فرمودید به مأموران گفتهاید که به خانه دکتر جواد میروم. آیا منظورتان دکتر جواد حائریان بود؟
بله ایشان معروف بود به دکتر جواد.
ایشان هم در جریان توزیع اعلامیهها و ... بودند؟
دکتر جواد آدم انقلابی بود و یادم هست تمام اعلامیهها را پیگیری میکرد و کمک میکرد، ولی با توجه به شغلش نمیتوانست علنا حاضر شود و در صحنه باشد.
کدام قشر در آن زمان فعال بودند؟
ببینید نمیتوان
گفت فلان شخص یا گروه یا صنفی فعالیت بیشتری داشتند. واقعیت این است که
همه از کسبه، روحانی، کارگر، دانشجو و ... در جریان پیروزی انقلاب نقش
داشتند. حتی خیلیها با اینکه در سیستم اداری بودند، ولی نقش داشتند.
متأسفانه آقا شیخ
احمد احمدی بگفته خودش، خیلی از مسائل را به یاد نمیآورد. پسرش باقر نیز که ما را در نگارش و بیان سؤالات کمک میکرد، گفت: الان خیلی بهتر از گذشته شده است.
با این حال این بزرگوار نکاتی ناب را از آن زمان بازگو کرد.
منبع: اردکان نما
مطلب مرتبط: اینجا
- ۰ نظر
- ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۵۸