تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق» ثبت شده است

الگوی وقار/سیری در زندگی آیت‌الله حاج ملامحمد حائری اردکانی

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۱۱ ب.ظ | ۳ نظر

از درب مسجد زیرده که بیرون آمدی، سمتِ چپِ کوچه، به طرف میدان و محله علی‌بیک حرکت می‌کنی. از ساباطِ گِلی می‌گذری. حدود پنجاه قدم جلوتر، سمتِ راست، کوچه‌ای باریک با دیوارهای بلندِ خشت و گلی خودنمایی می‌کند. هنوز می‌توانی در میان گل‌ولای دیوار، کاشی کوچکی را ببینی که رویش نوشته شده: «کوچه محقق»؛ بی‌آنکه وارد کوچه شوی، ده قدم جلوتر، سمتِ چپ، زیر ساباط خشت و گلی، کوچه‌ای مسقف می‌بینی که پنجاه سال پیش، همه مردم اردکان با آن آشنا بودند و برای رتق‌ و‌ فتق امورشان به سوی آن روانه می‌شدند.

در پیچ و خم این کوچه، خانه ساده و محقّر، با بالاخانه‌ای تاریخی و کذایی و پله‌هایی کذایی‌تر وجود دارد؛ بالاخانه‌ای با سقفی از گِل و چوب‌های حصیری و نی‌مانند، که نزدیک شصت سال، حاکم شرع و بزرگ‌ترین عالم آن زمانِ اردکان، یعنی آیت‌الله حاج ملامحمد حائری در آن نشست و برخاست داشته است. هنوز قسمتی از بالاخانه خراب نشده و پله‌های پیچ در پیچش از گزند زمان در امان مانده است. به سختی می‌توان باور کرد که روزی این‌جا، محل درس «حاجی» به طلاب، مکانی برای پاسخ‌گویی به مسائل شرعی، صندوق امانات مردم، حتی زردشتیان، و محل رسیدگی به دعواهای خانوادگی و مراجعات مردمی بود.

این بالاخانه که دری جدا از خانه داشت، محل رسیدگی به امور مردم بود. اتاقی بسیار ساده که با زیلویی فرش شده بود؛ حتی قسمتی از آن فرش معمولی هم نداشت و زمین، عریان بود. زمانی آقای فلسفی، خطیب مشهور ایران با آیت‌الله حائری در همین بالاخانه دیدار کردند. سال‌ها بعد آقای فلسفی در مراسم ختم مرحوم ملامحمد که در مسجد سپهسالار تهران برگزار شد منبر رفت و ضمن شرح مبسوطی از فضائل و زهد و ساده‌زیستی ایشان گفت: «از کوچه‌های دو متری عبور کردیم، به دهلیز کوچک و باریکی که یک نفر به زحمت از آن می‌گذشت وارد شدیم و از پله‌ها بالا رفتیم. شخصی دیدم که هیبتش مرا گرفت؛ در محلی بسیار ضیق و ساده، کوهی از سکینه و وقار و دائم‌الذکر به نام حاج ملامحمد حائری اردکانی می‌زیست.»


آیت‌الله حاج محمد حائری فرزند حاج ملاحسین، از عالمان برجسته و کم‌نظیر شهر اردکان در قرن اخیر است که در سال ۱۲۹۸هـ.ق در شهر اردکان، در خانواده‌ای مشهور به علم، پا به عرصه وجود گذاشت. زمانی که «ملامحمد» در سن دوازده سالگی تحصیلات خود را در اردکان آغاز کرد، از همان اوایل، استعداد و توانایی خود را در مسائل علمی نشان داد.  ایشان پس از چهار سال استفاده از اساتید اردکان، در حالی که حدود شانزده سال داشت، عازم اصفهان شد و نزد عالم بزرگ مرحوم آقاسیدمحمدباقر درچه‌ای به تعلیم و تکمیل فقه و اصول پرداخت. همچنین به همراه مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی نزد فیلسوف شهر، جهانگیرخان قشقایی به تحصیل حکمت پرداخت. ایشان دروس سطح را نیز در چهار سال به پایان برد و بعد از آن به اتفاق آیت‌الله بروجردی به نجف اشرف هجرت کرد و چهار سال هم در محضر اساتید آن‌جا زانو زد. آیت‌الله حائری در حوزه نجف از محضر درس اساتید بزرگ و آیات عظام: سیدابوالحسن اصفهانی، آقاشیخ محمدکاظم شیرازی، آقاشیخ عباس قمی (صاحب مفاتیح الجنان) و سیدمحمدکاظم یزدی (صاحب کتاب گرانسنگ عروه الوثقی) استفاده کرد و به تکمیل تحصیلات خود پرداخت تا موفق به دریافت اجازه اجتهاد از بزرگان نجف شد. مرحوم حائری همچنین در دوران حضور خود در نجف اشرف از محضر درس آیات عظام مرحوم آقاشیخ محمدحسین کمپانی، مرحوم حاج میرزاحسین نائینی، مرحوم آقاضیاء عراقی و آقاشیخ عبدالله ممقانی بهره‌ها گرفت.

جایگاه علمی و مردمی

آیت‌الله حائری به علت استعداد و نبوغش، در مدت چهارسالی که در نجف اشرف اقامت داشت، بین بزرگان و علمای آنجا مشهور و معروف بود. در سامرا حمامی ساختند که وقف‌نامه آن – که هنوز موجود است- به امضای سه نفر از بزرگان نجف رسید؛ آیت‌الله سیدعبدالهادی شیرازی، آیت‌الله خویی – که هر دو از مراجع مشهور شیعه هستند- و همچنین مرحوم حاج ملامحمد حائری.

وی قصد اقامت همیشگی در نجف اشرف داشت؛ اما وقتی مادر‌ش با عده‌ای برای زیارت به عتبات می‌رود، با اصرار می‌خواهد او را به اردکان برگرداند. استادش آیت‌الله‌العظمی سیدمحمدکاظم یزدی – فقیه شهیر و مرجع بزرگ آن زمان- گفته بود: او را از اینجا نبرید که دو سه سال دیگر مثل من است. سرانجام آیت‌الله حائری پس از حدود ۱۲سال تحصیل مداوم _۴سال در اردکان، ۴سال در اصفهان و ۴سال در نجف- در سن ۲۴سالگی، با چهار اجازه اجتهاد، به خاطر اصرار زیاد مادرشان – تاجایی که گفته بود اگر از نجف برنگردی، شیرم را حلالت نمی‌کنم- به اردکان مراجعت کردند و تا آخر عمر شریف و بابرکتشان –که ۸۳سال بود- به عنوان حاکم شرع و مرجع دینی و دنیایی به رتق و فتق امور دینی و دنیایی مردم مشغول شدند، و چنان مورد احترام بی‌اندازه مردم بودند که آیت‌الله سیدجواد مدرسی در کتاب "نجوم السرد بذکر علما یزد" می‌نویسد: «در این اواخر در مرجعیت و ریاست بی‌نظیر بود.» تا ایشان زنده بود، آیت الله خاتمی (ره) در امور دخالت نمی‌کرد و حرمت مقام ایشان را پاس می‌داشت؛ حتی برای اعلام عید فطر به ایشان ارجاع می‌داد.

مراجعات مردم به ایشان، محدود به اردکان و میبد نمی‌شد؛ بلکه از یزد و کرمان هم برای حل اختلافات و رفع مشکلات، به‌ویژه حل پیچیدگی‌های مسائل ارث به ایشان مراجعت می‌کردند.

یک‌بار عده‌ای از مردم اردکان به نجف رفته و سهم مبارک امام را به آیت‌الله سیدمحمدکاظم یزدی داده و بعد مسأله‌ای پرسیده بودند. آقا پرسید اهل کدام شهر هستید؟ جواب داده بودند: اردکان. ایشان فرموده بود: شما در شهرتان «حاج ملامحمد» دارید، چرا اینجا آمده‌اید؟ و سفارش می‌کند که «هرچه او می‌گوید، گویا من گفته‌ام. حرف او، حرف من است.»

جایگاه اخلاقی

آیت‌‎الله حاج ملامحمد حائری (ره) عالمی باعظمت و روحانی‌ای با ابّهت و کوه حلم و وقار و ادب بود و نفوذ کلام عجیبی داشت. کسی به خود جرأت نمی‌داد در برابر امرش بایستد، حرفی بزند و در محضرش خطایی مرتکب شود. از سویی بسیار ملایم بودند و متین حرف می‌زدند و کمتر خشمگین می‌شد و در زمان عصبانیت هم متانت و وقارشان را از دست نمی‌داد. وقتی عصبانی می‌شد یک دست‌شان را روی دست دیگر می‌زد؛ عصبانیت ایشان فقط همین دست روی دست زدن بود. یک بار سیدی از ایشان سفارشی (نوشته‌ای برای سفارش) گرفت و از آن سوءاستفاده کرد. جناب حاجی بسیار عصبانی شد. ایشان احترام ویژه‌ای برای سادات قائل بود. در این هنگام هم احترام سید را فراموش نکرد و با عصای خود به سید خطاب می‌کرد که: برو، برو دنبال کارت ای مُرغُگِ بهشت!

سحرخیزی

آیت‌الله حاج ملامحمد حائری پس از فوت برادر بزرگ‌ترش، مرحوم آخوند ملاعلی – که محدث و خطاط متبحری بود- اقامه نماز جماعت در مسجد زیرده که از مساجد باسابقه اردکان است را بر عهده گرفت. نماز جماعت ایشان نیز مانند بقیه اموراتشان بسیار منظم و دقیق بود. ایشان اهل نافله و نماز مستحبی بود و صبح‌ها قبل از اذان، در مسجد حاضر می‌شد. مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سیدمهدی حسینی‌نژاد تعریف می‌کرد که هیچ وقت نشد صبح به مسجد بروم و حاج ملامحمد زودتر نیامده باشد. یک بار سحر، زودتر به مسجد رفتم. با خود گفتم امروز زودتر از حاجی آمده‌ام؛ وقتی جلوتر رفتم، با شگفتی مشاهده کردم که جناب حاجی در تاریکی مشغول نماز است.

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ                  از یمن دعای شب و وردِ سحری بود

نظم و ذهن عجیب

آیت‌الله حائری نظمی عجیب و حضورذهن شگفت‌انگیزی داشت. روزی آقای سیدعبدالحسین امامیان میبدی، رئیس دادگاه وقت اردکان (پسر حاج سیدرضا میبدی مجتهد) نزد حاج ملامحمد آمده بود تا مسأله‌ای حقوقی بپرسد. وقتی سؤال‌شان را پرسید، جناب حاجی به پسرشان آقامفید گفت: در کتابخانه من، طبقه دوم، ردیف۲۴، فلان کتاب را بیاور. کتاب را به آقای امامیان داد و گفت: فلان صفحه را مطالعه کنید. جواب سؤالتان در آن صفحه است.

امام جمعه فقید اردکان، مرحوم حاج شیخ محمدحسین بهجتی(ره) تعریف می‌کرد که روزی خانه استادم، حاج ملامحمدحائری بودم که آقایی مراجعه کرد و گفت: سندی را چندسال پیش، نزد شما امانت گذاشتمَ؛ آمده‌ام پس بگیرم. جناب حاج ملامحمد مرا صدا زد و گفت: آقای بهجتی! فلان طبقه کتابخانه، کتاب ردیفِ فلان، لای کتاب، سند آقاست؛ بیاورید. رفتم و سند را برداشتم و از این همه نظم و حافظه عجیب و خداداد ایشان شگفت‌زده شدم.

باری، بیشترین شهرت آیت‌الله حائری، علاوه بر داشتن اجتهاد و جایگاه ویژه علمی، متخلق‌بودن به صفاتی نظیر حلم و وقار، نظم و تقوا و داشتن ادب معاشرت و شرح صدر در برخورد با مردم بود و به گونه‌ای در جامعه در میان مردم رفتار کرد که همگان او را مجسمه علم و تقوا و به‌خصوص حلم و وقار معرفی می‌کنند و عظمت اخلاقی و شخصیت علمی و عملی ایشان را می‌ستایند.

رحلت

سرانجام آیت‌الله ملامحمد حائری –رحمت الله علیه- در روز سه‌شنبه، ۲۱ اسفند سال ۱۳۳۹شمسی، مصادف با ۲۴ماه مبارک رمضان سال ۱۳۸۱هـ.ق در همان خانه‌ای که سال‌ها پناه و مأوای مردم بود، کالبد جان را رها و به سوی عالم بالا پرکشید. رحلت آن عالم زاهد و کم‌نظیر، مردم مؤمن و عالم‌دوست اردکان را داغدار کرد. در مراسم تشییع جنازه، مردم نشانه‌های عزا، از جمله اسب و کتل را بیرون آوردند و مداحان و چاووش‌خوانان در جلوی جمعیت، اشعاری را که در آن نشانه استغاثه بود می‌خواندند: «أغثنا یا غیاث المستغیثین، بحق سوره و اللیل و التین ...» جنازه ایشان را از درب خانه به طرف قبرستان دیلم حرکت دادند و بنابر وصیتش، از کوچه پس کوچه‌های محله علی‌بیک و چرخاب عبور دادند.

وقتی جنازه ایشان را تشییع می‌کردند، باران رحمت الهی نازل گشت و باعث شد گردوغبار تشییع‌کنندگان، به روزه مردم آسیبی نرساند. لحظه‌ای که بدن مطهرش را در قبر گذاشتند، هنوز رحمت الهی از آسمان جاری بود. حضرت آیت‌الله سیدروح‌الله خاتمی (ره) بر بدن مطهر ایشان نماز اقامه کرد و سپس پیکر ایشان را در بقعه میرزامحمد مجتهد، واقع در ابتدای درب ورودی قبرستان دیلم (که امروز ساختمانش تجدید بنا شده و به بقعه علما مشهور است) در کنار قبر آخوند ملاعلی واعظ (که پسرخاله‌ آیت‌الله ملامحمد حائری بود) دفن کردند و از آن زمان تاکنون قبر شریفش محل زیارت ارادتمندان به علم و علما است.

حق‌شناسی از علما

از موارد حق‌شناسی از علمای بزرگ گذشته این است که گاهی بر سر قبر آن‌ها حاضر شویم و فاتحه‌ای نثار کنیم و از روح آن‌ها مدد بجوییم. در بحارالأنوار (ج۷۴، ص۳۵۴، ح۲۹) از امام صادق –علیه السلام- روایت شده: مَن لَم یَقدِر عَلی صِلَتِنا فَلیَصِل صالِحی مَوالینا و مَن لَم یَقدِر عَلَی زِیارَتِنا فَلیَزُر صَالحی مَوالینا؛ یُکتَب لَهُ ثَوابَ زِیارَتِنا؛ هر کس قادر بر صله ما اهل بیت(ع) نیست، با دوستان ما (در برخی روایات، فقرای شیعیان آمده) صله نماید و هر کس نمی‌تواند به زیارت ما بیاید، به زیارت موالیان ما برود که همان ثواب برایش نوشته می‌شود.

علامه حلی در پایان کتاب قواعد، به فرزند اندیشمندش وصیت کرده است: «کتاب‌های ناتمام مرا تمام کن، نماز شب را فراموش نکن و مرا از یاد نبر؛ زیرا اگر کسی به یاد مرده باشد، مرده هم به یاد اوست؛ چنان‌که حکیم نظامی گفته است:

مرا زنده پندار چون خویشتن                                   بیایم به جان، گربیایی به تن

یعنی اگر با تنت کنار خاک قبرم آمدی، من با روحت در ارتباط خواهم بود. (مهر استاد، کارنامه علمی و عملی آیت الله جوادی آملی، ص۴۹.)

علامه طهرانی نیز در کتاب معادشناسی (ج۳، ص۲۲۷) آورده است: «چون نتیجه زیارت، ارتباط با روح متوفی است و زیارت‌کننده از آن روح مدد می‌گیرد؛ بنابراین هرچه روح متوفی پاک‌تر و عالی‌تر باشد، زائر بهره بیشتر و وافرتری خواهد برد. روح متوفی به قبر خود ارتباط بیشتری دارد و لذا ارواح بر سر قبورشان اثر بیشتری دارد. مشهور است که بر سر قبر علما حاجت بیشتر برآوده است، و اصولا در جاهایی که مردمان بزرگ و اولیاء خدا دفن شده‌اند نورانیت و وحدت بیشتر است.»

بر سنگ مزار آیت‌الله حائری این جملات نقش بسته است:

مرقد شریف عالم ربانی و فقیه صمدانی، قدوۀ اهل علم و ایمان، مقتدای انام حجت‌الاسلام آقای حاج ملامحمد حائری اردکانی است. أعلی‌الله مقامه‌الشریف فرزند مَرحَمَتشان حجت‌الاسلام حاج ملاحسین الشهیر به «حاجی آخوند» طاب ثراه از تربیت‌یافتگان و مجتهدان محضر حجج اسلام و مراجع عظام آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و آقای آقاسیدمحمد فیروزآبادی یزدی که پس از نیل به درجه اجتهاد، تمام عمر خود را از ۲۴سالگی تا ۸۳سالگی در اردکان به ارشاد و هدایت و قضا و رفع حوائج شرعی براداران دینی و ایمانی و تربیت حوزه درس و اقامه احکام و وعظ و امامت و ترویج دین مبین گذراند و سرانجام در روز ۲۱ اسفند ۱۳۳۹ه.ش، مطابق ۲۴رمضان ۱۳۸۱ه.ق داعی حق را لبیک گفته و به دارالقرار و جوار رحمت پروردگار رسید.[۱]

جزاهُ عن‌الإسلامِ خیرُالجزاء

مطلب مرتبط: سیری در زندگانی آیت‌الله فاضل اردکانی

 ------------------------

[۱] "الگوی وقار"، دومین جلد از سری کتاب‌های "سیمای فرزانگان اردکان"، نوشته‌ی سیداسماعیل شاکر، با تلخیص و اندکی تصرف.


 

 

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

خانواده کانونی برای تربیت، نه نازپرودگی

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۲۷ ب.ظ | ۲۵ نظر

سکانس‌­های فیلم و سریال­‌هایی که این روزها در صداوسیمای کشورمان پخش می­‌شود، پر است از دیالوگ­‌های پسرهای لوسِ پرتوقعی که زیاده‌­خواهی‌­هایشان را نثار پدرومادر و همسر و اطرافیان می­‌کنند. گذشته از اینکه پخش چنین فیلم­‌هایی درست است یا نه، متأسفانه آنچه در این فیلم‌­­ها خود را نشان می­‌دهد، گوشه­‌ای از واقعیت جاری در جامعه ما است. پرتوقعی فرزند پسر در خانواده علت‌­های عدیده‌­ای دارد؛ اما نگارنده در این وجیزه به دو نکته که علت زیاده­‌خواهی پسرها است، اشاره می­‌کند. 

فرزند پسر نباید به گونه‌­ای تربیت شود که احساس کند پدر و مادر وقف او هستند و وظیفه دارند همه­‌ی امکانات آسایش او را فراهم کنند.

پدر و مادر برای تربیت فرزند خود وظایفی بر عهده دارند که کوتاهی در آن وظایف، عواقب جبران‌ناپذیری در پی خواهد داشت که بعدها در رفتار و اخلاق فرزندشان بروز خواهد کرد؛ اما روش تربیت نباید به گونه­‌ای باشد که والدین همه­‌ی خواسته­‌ها و نیازهای فرزندشان را در هر شرایطی برآورده کنند.

شاید روایت حضرت علی­(ع) که می­‌فرمایند: «خودتان را برای همسر و فرزندانتان به هلاکت نیندازید.» ناظر به این مطلب نیز باشد.

پدری که با زحمت فراوان تلاش می‌­کند وسائل راحتی و آسایش پسر را فراهم کند و همه­‌ی خواسته‌­های فرزند را برآورده سازد، نمی­‌داند فرزند را برای پرتوقعی و زودرنجی نسبت به همسر آینده‌­اش آماده می­‌کند.

پسرخانواده با چنین روش تربیتی، باور می­‌کند که دیگران باید در خدمت او باشند و وظایفی را که در قبال همسر و پدرومادر برعهده دارد ظلم در حق خود می‌انگارد، اگر کم­ترین کوتاهی از همسرش سر بزند به مشاجره با او می­‌پردازد. این فرد نه تنها از سیر اخلاقی و معنوی بازمی­‌ماند بلکه برای کسانی که الگوی مناسبی ندارند، بدآموزی دارد.

ممکن است این سؤال مطرح شود آیا دختری که در چنین فضایی رشد می‌­کند در آینده پرتوقع نمی­‌شود؟ جواب این است که دخترها معمولا در خدمت به برادر و پدر خود با مادر خانواده همکاری می‌­کنند و کمتر با این مشکل مواجه‌­اند.

به خاطر چنین خطایی در سبک تربیتی فرزند پسر است که متأسفانه در جامعه ما مرسوم است خانواده دختر جهیزیه تهیه کند؛ در حالی که چنین رسمی هیچ توجیه شرعی ندارد. در بعضی شهرهای کشور ما که تهیه‌کردن جهیزیه با داماد است با مبنای دین نزدیک‌­تر است. جریان ازدواج حضرت علی و حضرت زهر سلام الله علیهما و اینکه حضرت علی (ع) اقدام به تهیه جهیزیه کردند دلیل بر این است که تهیه جهیزیه وظیفه مرد است، نه زن.

هنگامی که علی (ع) به قصد ازدواج فاطمه (س) به منزل پیامبر (ص) رفت. پیامبر فرمود: چه داری که مهریه فاطمه (س) قرار دهی؟ علی (ع) عرض کرد: ای رسول خدا! تو خود شاهد هستی که برای من به جز شمشیر و شتر و زره، از مال دنیا چیزی نیست. پیامبر (ص) فرمود: ای علی شمشیر و شتر مورد نیاز توست، اما زره‌ات را بفروش و با آن مراسم ازدواج با فاطمه (س) را فراهم کن

نکته­ دیگر اینکه فرزندان باید احترام ویژه­‌ای برای مادر قائل باشند. احترام به دیگران، حال یا اعضای خانواده یا افراد جامعه، آشنا یا غیر آشنا، ادب دینی و انسانی است و همه مکلفند نسبت به هم‌نوعان خود احترام بگذارند؛ اما در اینجا احترام به همراه تواضع خاص منظور است که فرزند باید نسبت به مادر خود داشته باشد.

فرزند این احترام ویژه را از پدر الگو می‌­گیرد. جالب است که پیامبر اسلام (ص) یادگیری این نوع احترام را از حقوق فرزند بر پدر معرفی می‌­کند. ایشان می­‌فرمایند: «از حقوق فرزند پسر بر پدر این است که پدر، مادر فرزند را اکرام کند».[2]

هر مردی وظیفه دارد به همسر خود احترام بگذارد؛ اما در این روایت، پیامبر (ص) وظیفه‌­ای فراتر از احترام عادی نسبت به همسر را بر عهده­‌ی مرد خانواده مقرر می­‌کند؛ احترامی که فرزند پسر همواره نظاره­ آن است و از آن الگو می‌­گیرد.

در واقع پدر با این رفتار به فرزندش می‌آموزد که چگونه هم به مادرش احترام بگذارد و هم به همسر آینده‌اش.

پدری که به هر دلیلی - تصفیه‌حساب شخصی با همسر یا...- اجازه می‌دهد در مقابل دیدگانش، فرزند به مادر توهین یا بی‌احترامی کند، باید بداند این فرزند روزی حرمت او را نیز خواهد شکست. فرزندی که با اجازه ضمنی پدر، به مادر توهین و حرمت‌شکنی می‌کند، در آینده‌ای نه‌چندان دور به  خود جرأت می‌دهد چنین رفتاری را با پدر خود نیز داشته باشد.


این مطلب در سایت اردکان‌گویا منتشر شد.


[1] فاطمه زهرا فرشته زمینی، روح الله حسینیان.

[2] حق الولد علی والده اذا کان ذکراً ان یستفره امه، و یستحسن اسمه و یعلّمه کتاب الله و یطهرّه و یعلّمه السباحه (کلینی، 1350، ج6، ص49).

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی