الگوی وقار/سیری در زندگی آیتالله حاج ملامحمد حائری اردکانی
از درب مسجد زیرده که بیرون آمدی، سمتِ چپِ کوچه، به طرف میدان و محله علیبیک حرکت میکنی. از ساباطِ گِلی میگذری. حدود پنجاه قدم جلوتر، سمتِ راست، کوچهای باریک با دیوارهای بلندِ خشت و گلی خودنمایی میکند. هنوز میتوانی در میان گلولای دیوار، کاشی کوچکی را ببینی که رویش نوشته شده: «کوچه محقق»؛ بیآنکه وارد کوچه شوی، ده قدم جلوتر، سمتِ چپ، زیر ساباط خشت و گلی، کوچهای مسقف میبینی که پنجاه سال پیش، همه مردم اردکان با آن آشنا بودند و برای رتق و فتق امورشان به سوی آن روانه میشدند.
در پیچ و خم این کوچه، خانه ساده و محقّر، با بالاخانهای تاریخی و کذایی و پلههایی کذاییتر وجود دارد؛ بالاخانهای با سقفی از گِل و چوبهای حصیری و نیمانند، که نزدیک شصت سال، حاکم شرع و بزرگترین عالم آن زمانِ اردکان، یعنی آیتالله حاج ملامحمد حائری در آن نشست و برخاست داشته است. هنوز قسمتی از بالاخانه خراب نشده و پلههای پیچ در پیچش از گزند زمان در امان مانده است. به سختی میتوان باور کرد که روزی اینجا، محل درس «حاجی» به طلاب، مکانی برای پاسخگویی به مسائل شرعی، صندوق امانات مردم، حتی زردشتیان، و محل رسیدگی به دعواهای خانوادگی و مراجعات مردمی بود.
این بالاخانه که دری جدا از خانه داشت، محل رسیدگی به امور مردم بود. اتاقی بسیار ساده که با زیلویی فرش شده بود؛ حتی قسمتی از آن فرش معمولی هم نداشت و زمین، عریان بود. زمانی آقای فلسفی، خطیب مشهور ایران با آیتالله حائری در همین بالاخانه دیدار کردند. سالها بعد آقای فلسفی در مراسم ختم مرحوم ملامحمد که در مسجد سپهسالار تهران برگزار شد منبر رفت و ضمن شرح مبسوطی از فضائل و زهد و سادهزیستی ایشان گفت: «از کوچههای دو متری عبور کردیم، به دهلیز کوچک و باریکی که یک نفر به زحمت از آن میگذشت وارد شدیم و از پلهها بالا رفتیم. شخصی دیدم که هیبتش مرا گرفت؛ در محلی بسیار ضیق و ساده، کوهی از سکینه و وقار و دائمالذکر به نام حاج ملامحمد حائری اردکانی میزیست.»
آیتالله حاج محمد حائری فرزند حاج ملاحسین، از عالمان برجسته و کمنظیر شهر اردکان در قرن اخیر است که در سال ۱۲۹۸هـ.ق در شهر اردکان، در خانوادهای مشهور به علم، پا به عرصه وجود گذاشت. زمانی که «ملامحمد» در سن دوازده سالگی تحصیلات خود را در اردکان آغاز کرد، از همان اوایل، استعداد و توانایی خود را در مسائل علمی نشان داد. ایشان پس از چهار سال استفاده از اساتید اردکان، در حالی که حدود شانزده سال داشت، عازم اصفهان شد و نزد عالم بزرگ مرحوم آقاسیدمحمدباقر درچهای به تعلیم و تکمیل فقه و اصول پرداخت. همچنین به همراه مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی نزد فیلسوف شهر، جهانگیرخان قشقایی به تحصیل حکمت پرداخت. ایشان دروس سطح را نیز در چهار سال به پایان برد و بعد از آن به اتفاق آیتالله بروجردی به نجف اشرف هجرت کرد و چهار سال هم در محضر اساتید آنجا زانو زد. آیتالله حائری در حوزه نجف از محضر درس اساتید بزرگ و آیات عظام: سیدابوالحسن اصفهانی، آقاشیخ محمدکاظم شیرازی، آقاشیخ عباس قمی (صاحب مفاتیح الجنان) و سیدمحمدکاظم یزدی (صاحب کتاب گرانسنگ عروه الوثقی) استفاده کرد و به تکمیل تحصیلات خود پرداخت تا موفق به دریافت اجازه اجتهاد از بزرگان نجف شد. مرحوم حائری همچنین در دوران حضور خود در نجف اشرف از محضر درس آیات عظام مرحوم آقاشیخ محمدحسین کمپانی، مرحوم حاج میرزاحسین نائینی، مرحوم آقاضیاء عراقی و آقاشیخ عبدالله ممقانی بهرهها گرفت.
جایگاه علمی و مردمی
آیتالله حائری به علت استعداد و نبوغش، در مدت چهارسالی که در نجف اشرف اقامت داشت، بین بزرگان و علمای آنجا مشهور و معروف بود. در سامرا حمامی ساختند که وقفنامه آن – که هنوز موجود است- به امضای سه نفر از بزرگان نجف رسید؛ آیتالله سیدعبدالهادی شیرازی، آیتالله خویی – که هر دو از مراجع مشهور شیعه هستند- و همچنین مرحوم حاج ملامحمد حائری.
وی قصد اقامت همیشگی در نجف اشرف داشت؛ اما وقتی مادرش با عدهای برای زیارت به عتبات میرود، با اصرار میخواهد او را به اردکان برگرداند. استادش آیتاللهالعظمی سیدمحمدکاظم یزدی – فقیه شهیر و مرجع بزرگ آن زمان- گفته بود: او را از اینجا نبرید که دو سه سال دیگر مثل من است. سرانجام آیتالله حائری پس از حدود ۱۲سال تحصیل مداوم _۴سال در اردکان، ۴سال در اصفهان و ۴سال در نجف- در سن ۲۴سالگی، با چهار اجازه اجتهاد، به خاطر اصرار زیاد مادرشان – تاجایی که گفته بود اگر از نجف برنگردی، شیرم را حلالت نمیکنم- به اردکان مراجعت کردند و تا آخر عمر شریف و بابرکتشان –که ۸۳سال بود- به عنوان حاکم شرع و مرجع دینی و دنیایی به رتق و فتق امور دینی و دنیایی مردم مشغول شدند، و چنان مورد احترام بیاندازه مردم بودند که آیتالله سیدجواد مدرسی در کتاب "نجوم السرد بذکر علما یزد" مینویسد: «در این اواخر در مرجعیت و ریاست بینظیر بود.» تا ایشان زنده بود، آیت الله خاتمی (ره) در امور دخالت نمیکرد و حرمت مقام ایشان را پاس میداشت؛ حتی برای اعلام عید فطر به ایشان ارجاع میداد.
مراجعات مردم به ایشان، محدود به اردکان و میبد نمیشد؛ بلکه از یزد و کرمان هم برای حل اختلافات و رفع مشکلات، بهویژه حل پیچیدگیهای مسائل ارث به ایشان مراجعت میکردند.
یکبار عدهای از مردم اردکان به نجف رفته و سهم مبارک امام را به آیتالله سیدمحمدکاظم یزدی داده و بعد مسألهای پرسیده بودند. آقا پرسید اهل کدام شهر هستید؟ جواب داده بودند: اردکان. ایشان فرموده بود: شما در شهرتان «حاج ملامحمد» دارید، چرا اینجا آمدهاید؟ و سفارش میکند که «هرچه او میگوید، گویا من گفتهام. حرف او، حرف من است.»
جایگاه اخلاقی
آیتالله حاج ملامحمد حائری (ره) عالمی باعظمت و روحانیای با
ابّهت و کوه حلم و وقار و ادب بود و نفوذ کلام عجیبی داشت. کسی به خود جرأت
نمیداد در برابر امرش بایستد، حرفی بزند و در محضرش خطایی مرتکب شود. از سویی
بسیار ملایم بودند و متین حرف میزدند و کمتر خشمگین میشد و در زمان عصبانیت هم
متانت و وقارشان را از دست نمیداد. وقتی عصبانی میشد یک دستشان را روی دست
دیگر میزد؛ عصبانیت ایشان فقط همین دست روی دست زدن بود. یک بار سیدی از ایشان
سفارشی (نوشتهای برای سفارش) گرفت و از آن سوءاستفاده کرد. جناب حاجی بسیار
عصبانی شد. ایشان احترام ویژهای برای سادات قائل بود. در این هنگام هم احترام
سید را فراموش نکرد و با عصای خود به سید خطاب میکرد که: برو، برو دنبال کارت
ای مُرغُگِ بهشت!
سحرخیزی
آیتالله حاج ملامحمد حائری پس از فوت برادر بزرگترش، مرحوم آخوند ملاعلی – که محدث و خطاط متبحری بود- اقامه نماز جماعت در مسجد زیرده که از مساجد باسابقه اردکان است را بر عهده گرفت. نماز جماعت ایشان نیز مانند بقیه اموراتشان بسیار منظم و دقیق بود. ایشان اهل نافله و نماز مستحبی بود و صبحها قبل از اذان، در مسجد حاضر میشد. مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سیدمهدی حسینینژاد تعریف میکرد که هیچ وقت نشد صبح به مسجد بروم و حاج ملامحمد زودتر نیامده باشد. یک بار سحر، زودتر به مسجد رفتم. با خود گفتم امروز زودتر از حاجی آمدهام؛ وقتی جلوتر رفتم، با شگفتی مشاهده کردم که جناب حاجی در تاریکی مشغول نماز است.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و وردِ سحری بود
نظم و ذهن عجیبآیتالله حائری نظمی عجیب و حضورذهن شگفتانگیزی داشت. روزی آقای سیدعبدالحسین امامیان میبدی، رئیس دادگاه وقت اردکان (پسر حاج سیدرضا میبدی مجتهد) نزد حاج ملامحمد آمده بود تا مسألهای حقوقی بپرسد. وقتی سؤالشان را پرسید، جناب حاجی به پسرشان آقامفید گفت: در کتابخانه من، طبقه دوم، ردیف۲۴، فلان کتاب را بیاور. کتاب را به آقای امامیان داد و گفت: فلان صفحه را مطالعه کنید. جواب سؤالتان در آن صفحه است.
امام جمعه فقید اردکان، مرحوم حاج شیخ محمدحسین بهجتی(ره) تعریف میکرد که روزی خانه استادم، حاج ملامحمدحائری بودم که آقایی مراجعه کرد و گفت: سندی را چندسال پیش، نزد شما امانت گذاشتمَ؛ آمدهام پس بگیرم. جناب حاج ملامحمد مرا صدا زد و گفت: آقای بهجتی! فلان طبقه کتابخانه، کتاب ردیفِ فلان، لای کتاب، سند آقاست؛ بیاورید. رفتم و سند را برداشتم و از این همه نظم و حافظه عجیب و خداداد ایشان شگفتزده شدم.
باری، بیشترین شهرت آیتالله حائری، علاوه بر داشتن اجتهاد و
جایگاه ویژه علمی، متخلقبودن به صفاتی نظیر حلم و وقار، نظم و تقوا و داشتن ادب
معاشرت و شرح صدر در برخورد با مردم بود و به گونهای در جامعه در میان مردم رفتار
کرد که همگان او را مجسمه علم و تقوا و بهخصوص حلم و وقار معرفی میکنند و عظمت
اخلاقی و شخصیت علمی و عملی ایشان را میستایند.
رحلت
سرانجام آیتالله ملامحمد حائری –رحمت الله علیه- در روز سهشنبه، ۲۱ اسفند سال ۱۳۳۹شمسی، مصادف با ۲۴ماه مبارک رمضان سال ۱۳۸۱هـ.ق در همان خانهای که سالها پناه و مأوای مردم بود، کالبد جان را رها و به سوی عالم بالا پرکشید. رحلت آن عالم زاهد و کمنظیر، مردم مؤمن و عالمدوست اردکان را داغدار کرد. در مراسم تشییع جنازه، مردم نشانههای عزا، از جمله اسب و کتل را بیرون آوردند و مداحان و چاووشخوانان در جلوی جمعیت، اشعاری را که در آن نشانه استغاثه بود میخواندند: «أغثنا یا غیاث المستغیثین، بحق سوره و اللیل و التین ...» جنازه ایشان را از درب خانه به طرف قبرستان دیلم حرکت دادند و بنابر وصیتش، از کوچه پس کوچههای محله علیبیک و چرخاب عبور دادند.
وقتی جنازه ایشان را تشییع میکردند، باران رحمت الهی نازل گشت و باعث شد گردوغبار تشییعکنندگان، به روزه مردم آسیبی نرساند. لحظهای که بدن مطهرش را در قبر گذاشتند، هنوز رحمت الهی از آسمان جاری بود. حضرت آیتالله سیدروحالله خاتمی (ره) بر بدن مطهر ایشان نماز اقامه کرد و سپس پیکر ایشان را در بقعه میرزامحمد مجتهد، واقع در ابتدای درب ورودی قبرستان دیلم (که امروز ساختمانش تجدید بنا شده و به بقعه علما مشهور است) در کنار قبر آخوند ملاعلی واعظ (که پسرخاله آیتالله ملامحمد حائری بود) دفن کردند و از آن زمان تاکنون قبر شریفش محل زیارت ارادتمندان به علم و علما است.
حقشناسی از علما
از موارد حقشناسی از علمای بزرگ گذشته این است که گاهی بر سر قبر آنها حاضر شویم و فاتحهای نثار کنیم و از روح آنها مدد بجوییم. در بحارالأنوار (ج۷۴، ص۳۵۴، ح۲۹) از امام صادق –علیه السلام- روایت شده: مَن لَم یَقدِر عَلی صِلَتِنا فَلیَصِل صالِحی مَوالینا و مَن لَم یَقدِر عَلَی زِیارَتِنا فَلیَزُر صَالحی مَوالینا؛ یُکتَب لَهُ ثَوابَ زِیارَتِنا؛ هر کس قادر بر صله ما اهل بیت(ع) نیست، با دوستان ما (در برخی روایات، فقرای شیعیان آمده) صله نماید و هر کس نمیتواند به زیارت ما بیاید، به زیارت موالیان ما برود که همان ثواب برایش نوشته میشود.
علامه حلی در پایان کتاب قواعد، به فرزند اندیشمندش وصیت کرده است: «کتابهای ناتمام مرا تمام کن، نماز شب را فراموش نکن و مرا از یاد نبر؛ زیرا اگر کسی به یاد مرده باشد، مرده هم به یاد اوست؛ چنانکه حکیم نظامی گفته است:
مرا زنده پندار چون خویشتن بیایم به جان، گربیایی به تن
یعنی اگر با تنت کنار خاک قبرم آمدی، من با روحت در ارتباط خواهم بود. (مهر استاد، کارنامه علمی و عملی آیت الله جوادی آملی، ص۴۹.)
علامه طهرانی نیز در کتاب معادشناسی (ج۳، ص۲۲۷) آورده است: «چون نتیجه زیارت، ارتباط با روح متوفی است و زیارتکننده از آن روح مدد میگیرد؛ بنابراین هرچه روح متوفی پاکتر و عالیتر باشد، زائر بهره بیشتر و وافرتری خواهد برد. روح متوفی به قبر خود ارتباط بیشتری دارد و لذا ارواح بر سر قبورشان اثر بیشتری دارد. مشهور است که بر سر قبر علما حاجت بیشتر برآوده است، و اصولا در جاهایی که مردمان بزرگ و اولیاء خدا دفن شدهاند نورانیت و وحدت بیشتر است.»
بر سنگ مزار آیتالله حائری این جملات نقش بسته است:
مرقد شریف عالم ربانی و فقیه صمدانی، قدوۀ اهل علم و ایمان، مقتدای انام حجتالاسلام آقای حاج ملامحمد حائری اردکانی است. أعلیالله مقامهالشریف فرزند مَرحَمَتشان حجتالاسلام حاج ملاحسین الشهیر به «حاجی آخوند» طاب ثراه از تربیتیافتگان و مجتهدان محضر حجج اسلام و مراجع عظام آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و آقای آقاسیدمحمد فیروزآبادی یزدی که پس از نیل به درجه اجتهاد، تمام عمر خود را از ۲۴سالگی تا ۸۳سالگی در اردکان به ارشاد و هدایت و قضا و رفع حوائج شرعی براداران دینی و ایمانی و تربیت حوزه درس و اقامه احکام و وعظ و امامت و ترویج دین مبین گذراند و سرانجام در روز ۲۱ اسفند ۱۳۳۹ه.ش، مطابق ۲۴رمضان ۱۳۸۱ه.ق داعی حق را لبیک گفته و به دارالقرار و جوار رحمت پروردگار رسید.[۱]
جزاهُ عنالإسلامِ خیرُالجزاء
مطلب مرتبط: سیری در زندگانی آیتالله فاضل اردکانی
------------------------
[۱] "الگوی وقار"، دومین جلد از سری کتابهای "سیمای فرزانگان اردکان"، نوشتهی سیداسماعیل شاکر، با تلخیص و اندکی تصرف.
یادد باشه اردکان اومدی برم خونه حاجی رو ببینم