تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

۱۵ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

امروز، روزِ قدرِ سیاسیِ من است!

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۳۸ ق.ظ | ۴ نظر

شوق و شعفِ دیشبِ من، وصف‌ناپذیر است. وصفِ حالتِ دیشبِ من برای انتظار رسیدنِ امروز، در هیچ واژگانی نمی‌گنجد. من حالتش را می‌گویم، شما واژگانش را اختراع کنید!

بالاخره انتظار به سر رسید و خورشیدِ امروز طلوع کرد.

امروز به وسعت یک ملت، من خوشحالم. چنان قدرتی دارم و از این قدرت سرمستم که می‌توانم تمام خوبی‌ها و زیبایی‌های دلِ بیکرانِ مردمی که ولایت را با همه وجود درک کرده‌اند، به نظاره بنشینم.

من امروز، ترجمانِ این جملة افقه فقها، احکم حکما، اعرف عرفا و اسلام شناسِ قرن، امام خمینی (ره) را از این مردمِ ولایت‌مدار آموختم: "من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و تودة میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله (ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی می‌باشند."

امروز من، تفسیرِِ ولایتِ فقیه؛ نظریه مدنی و سیاسی امام خمینی (ره) که غریب‌ترین کلاسِ درسِ دانشگاهِ این بزرگ مردِ تاریخ است را از این مردم آموختم.

 من در کلاس درسِ این مردمِ دریادل، این مردم پاک‌سیرت، عشقِ به حسین و یارانش و نفرت از دشمنانش را آموختم.

امروز، من در کلاسِ درس این خوبانِ عالم، آموختم که دیانت عین سیاست ما و سیاست ما جزء حسین نیست.

 9 دی، قطب نمای من است؛ اگر در طول یک سال، سیاست‌بازی‌های سیاست‌بازان و عربده‌کشی‌های بداخلاقانِ سیاسی، دلم را تیره و تار می کند، این مردم به من آموختند که چگونه افقِ نگاهم را با نگاهشان هماهنگ کنم تا راه را گم نکنم.

امروز من با قصد قربت، دست یکایکِ مردم ایران را می‌بوسم و ثوابش را به پدرانِ مؤمن و مادران پاک‌دامن و اجدادِ این مرز و بوم که این نسل را پرورش داده‌اند، خیرات می‌کنم.

من امروز به نیابت از همه شیرزنان و دلاورمردان، دست‌های احترامی که از شماخوبانِ عالم عاریت گرفته بودم، بر سینه‌ام گذاشتم و در مقابل شفیعه دو عالم، حضرت معصومه (س) زیارتِ شکرِ خواندم.

من، به خاطر این نعمت، یک ایران، سجده شکرِ قضا دارم.

اگر حالت مردمِ ایران، در 9دی88 وصف شدنی است، حالتِ من هم...

دیشب، شبِ قدرِ سیاسیِ من بود و امروز، جشنِ بصیرتِ سیاسی و روزِ قدرِ سیاسیِ من است! و به شوق این جشن، خم می‌شوم و دستِ یکایک شما را می‌بوسم.

 

 

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

سکولارها حسینی نیستند

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۰۹ ب.ظ | ۸ نظر

«هیات‌ها نمی‌توانند سکولار باشند؛ هیأتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هر کس علاقه‌مند به اسلامِ حسین است، یعنی علاقه‌مندِ به اسلام سیاسی است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون‌دادن است، اسلام جان‌دادن است؛ معناى اعتقاد به امام حسین این است».(مقام معظم رهبری، ۱۳۹۲/۰۸/۲۰)

«می‌گویند مسیحیت این افتخار را دارد که هیچ اسمی از جنگ در آن نیست؛ اما ما می‌گوییم اسلام این افتخار را دارد که قانون جهاد دارد... در مسیحیت چیزی نیست؛ چهار تا دستور اخلاقی است، یک سلسله نصیحت‌هاست از قبیل اینکه راست بگویید، دروغ نگویید، مال مردم را نخورید. این دیگر جهاد نمی‌خواهد... مسیحیت از حدود اندرز تجاوز نمی‌کند؛ اما اسلام تمام شئون زندگی بشر را زیر نظر دارد؛ قانون اجتماعی دارد، قانون اقتصادی دارد، قانون سیاسی دارد، آمده برای تشکیل دولت، تشکیل حکومت؛... آن‌وقت چطور می‌تواند قانون جهاد نداشته باشد؟ پس اینکه یک عده می‌گویند دین باید همیشه با جنگ مخالف باشد و باید طرفدار صلح باشد نه طرفدار جنگ چون جنگ مطلقاً بد است، اشتباه است. دین البته باید طرفدار صلح باشد، قرآن هم می گوید: وَ اَلصُّلْحُ خَیْرٌ [نساء/128] صلح بهتر است؛ اما بایستی طرفدار جنگ هم باشد. در آنجا که طرف حاضر به هم‌زیستی شرافتمندانه نیست و به حکم اینکه ظالم است و می‌خواهد به شکلی شرافت انسانی را پایمال کند ما اگر تسلیم بشویم ذلت را متحمل شده‌ایم و بی‌شرافتی را به شکل دیگری متحمل شده‌ایم. اسلام می‌گوید: صلح، در صورتی که طرف آماده و موافق با صلح باشد؛ اما جنگ، در صورتی که طرف می‌خواهد بجنگد». (مجموعه آثار شهیدمطهری، ج 20، ص 223 و 224).


یک سکولار و یک نفر که دین را تنها در امور فردی خلاصه می‌کند و مخالفِ دخالت دین در عرصه اجتماع و سیاست است و دین را از سیاست جدا می داند، همیشه و در هر شرایطی، بدون درنظرگرفتنِ موقعیت زمان و مکان، بین جنگیدن و نجنگیدن، صلح را انتخاب می‌کند؛ حتی اگر طرفِ مقابلش به تعبیر شهید مطهری "حاضر به هم‌زیستی شرافتمندانه" نباشد، حاضر است شرافتمندانه، شرافتِ انسانی‌اش را پایمال کند و ذلیل‌ترین قراردادها را متحمل شود و زیرِ بارِ ظلمِ ‌‌‌ظالم برود!

از سکولاربودن تا سکولارنبودن یک "حسین" فاصله است.

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

یلدایتان حسینی

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۹ ب.ظ | ۱۲ نظر
چه فرصت خوبیست که سنت قدیمی شب‌زنده‌داری در شب یلدا را به حماسه حسین پیوند دهیم و بیاندیشیم؛ بیاندیشیم به راه حسین.[۱]

روش اسلام این است که سنت‌های خوب گذشته را حفظ نماید؛ به عنوان مثال اسلام سنت‌های پسندیده‌ای که در نوروز وجود دارد را مورد تأیید قرار داده است. قطعا سنت پسندیده شبِ یلدا که با صله‌رحم و احترام به بزرگان همراه است، مورد تأیید اسلام می‌باشد. امسال شب یلدا و اربعین حسینی -با اختلاف یک شب- متقارن شده‌اند. عده‌ای از هموطنان عزیز، در فضای مجازی، به خاطر این تقارن، از مردم ایران خواسته‌اند که شب یلدا نگیرند؛ اما باید توجه داشت که مهمانی‌رفتن، شیرینی‌خوردن و سایر آداب شب یلدا، چنانچه نسبت به ساحت مقدس امام حسین و اربعین حسینی بی‌حرمتی نشود، نه تنها هیچ اشکالی ندارد، بلکه شدیدا مورد تأکید اسلام است؛ خصوصا در زمانی که فردگرایی، گریبان‌گیر فرد فرد جامعه ما شده است، شب یلدا بهانه خوبی است برای قوام نظام خانواده. کافی است به این چند روایت دقت کنید تا  متوجه شوید سنت پسندیده‌ی صله‌رحم که در شب یلدا انجام می‌شود، چقدر مورد تأکید اسلام است:
رسول خدا -صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمودند: پاداش صله‌رحم، سریع‌ترین پاداش کارِ خیری است که به انسان می‌رسد. (کافی، ج1، ص 160.)
امام صادق -علیه‌السلام- فرمودند: صله‌رحم، اخلاق را نیکو، دست را با سخاوت، دل و جان را پاک و روزی را زیاد می‌کند و مرگ را به تأخیر می‌اندازد. (کافی، ج2، ص158.)
امام صادق -علیه‌السلام- می‌فرماید: صله‌رحم کنید و به برادران (دینی) خود نیکی کنید، هرچند با سلام کردنِ خوب یا جوابِ سلام خوب باشد. (کافی، ج2، ص157).
 امام صادق - علیه‌السلام - فرمودند: برترین چیزی که با آن صله ارحام انجام می گیرد، خودداری کردن از آزار و اذیّت آنان است. (الکافی، ج 2، ص 151).
اما یک هشدار، هم به کسانی که قطع رحم کرده اند و هم به کسانی که با این گونه افراد رابطه دارند:
امام سجاد - علیه‌السلام- فرمودند: از همنشینی با کسی که رابطه خود را با خویشاوندان خود قطع می‌کند، بپرهیز! زیرا من در سه جای قرآن او را مورد لعن و نفرین یافتم. (سفینه البحار، ج1، ص516).
یک جمله هم خطاب به آقا امام زمان-عج-؛ این جمله، بسیار بزرگ‌تر از دهان من است؛ اما به نیابت از شما خوبان عالَم می‌گویم:
کوتاه‌ترین شب‌ها بدون تو نمی‌گذرند، آقاجان!
رحم کن
امشب یلداست...
---------------
[1] این جمله زیبا را از وبلاگ دکتر پیمان حسیبی نقل می‌کنم.

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

با یک تماس میلیونر و شاید هم میلیاردر شوید!

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۷ ق.ظ | ۲۱ نظر

دیشب ساعت 21:51:23 این پیام را دریافت کردم:

با سلام. ای صاحب شماره سلام. بنده محمد بختیاری، عشایر چادرنشین شهر شوش دانیال خوزستان هستم. شماره رو استخراه [استخاره] کردم؛ از پیش سیدی؛ در مورد امر خیری مزاحم شدم. حقیقتش یه عموی پیری دارم که در کنار قبرستانی قدیمی؛ با گوسفندان. مقداری وسیله زیرخاکی: 1816 تا سکه و 2 عدد مجسمه آدم و کتاب کوچکی و چندتا لیوان. حالا ای بنده خدا خودت وکیل ابوالفضل، اگر خودت یا کسی رو داری بفروش؛ نصف نصف. فقط تورو به فاطمه زهرا بین خودمون باشه. منتظرتم

خلاصه از میان ده‌ها و شاید صدها طعمه، تیرش به هدف اجابت خورد و یک یزدیه ساده، آن هم از نوع اردکانی‌اش؛ که تا این وقت شب با پسربچه چهل روزه‌ی ختنه‌کرده، دست‌وپنجه نرم می‌کرد و می‌خواست با استفاده از خواب کوتاه شاهزاده‌اش، ساعتی را بخوابد تا خود را برای "شب‌بیداری" [بخوانید شب‌زنده‌داری] آماده کند، در جواب این پیام نوشت: سلام. اشتباهی نفرستادی؟

هنوز چشم مبارکشان به پیام ما روشن نشده بود که تماسید؛ زبان، زبان عشایری. لحن، لحن روستایی؛ به سادگی همه ساده‌دلان عالم حرف می‌زد و داشت دل این ساده‌دلِ اردکانی را می‌برد به سمت نصفِ 1816 تا سکه، 2 عدد مجسمه آدم و کتاب کوچک و چندتالیوان! همان اول تماس، اسمم را پرسید؛ گفتم طه هستم. نمی‌دانید با این آقاطه گفتنش، آن هم با لحن شیرین روستایی‌اش، دل این آقاطه رو به کجاها می‌برد!

جانم برایتان بگوید که این آقادزدِ بختیاری، ده دقیقه‌ای حرفید و با التماس از منِ اردکانی می‌خواست که برادریم را ثابت کنم! گفتم شما برادریت را ثابت کن؛ اگر آمدیم آنجا و  "شقه"‌مان کردید چی؟ کلی اعتمادسازی کرد که بابا! شقه‌شدنی در کار نیست و ما از عشایریم [و فقط گوسفند را شقه می‌کنیم و جیب را چپه!] تازه ما به آقادزده بدهکار شدیم که باید اعتمادسازی می‌کردیم و برادری‌مان را ثابت!

خلاصه‌ی ده دقیقه حرف‌زدنش این بود که این 1816 تا سکه و ... مال عموشه. عمو هم بش اطمینان نداره و می‌گه تو شهر کسی رو نمی‌شناسی و آشنایی نداری و فریبت می‌دن. با یکی راه بلد و جنس‌شناس بیا تا جنس‌ها رو بت بدم که بفروشی. می‌گفت جنسا وبال گردنوشونه، حمل و نقلش سخته، اگه ارزش داره می‌خوان بفروشن و از شرش راحت بشن. کلید حل مشکل این آقادزده این بود: من و تو یک پولی رو نزد "عمو"م گرو می‌گذاریم تا جنسارو به ما بده؛ بعد میریم جنسارو میفروشیم! 

واقعا سناریو رو زیبا طراحی کرده بود؛ ولی خیلی حرفه‌ای نبود.

از خواب شیرین بیدار شدم؛ و حالا باید شاهزاده‌ی ختنه‌کرده‌ی بیقرار را -که به پدر اجازه داده بود دقایقی، خواب شیرینِ میلیاردرشدن را ببیند-، دریابم و واقعیت شیرینِ "بابا"داشتن را به کامش می‌چشاندم.

می‌دونید چیه؟ کلا آدم دل‌رحمی هستم. دلم نمیاد کسی رو ناامید کنم؛ حتی آقادزدا رو؛ چون آدم به امید زنده است. به خاطر همین این آقامحمد بختیاری منتظر منه که تا چند روز دیگه باش تماس بگیرم و خبر نهایی رو بش بدم! تا اون موقع خدا بزرگه و روزیه آقادزده رو جای دیگه حواله می‌ده. اینها هم بنده خداأن و می‌خوان شکم زن و بچه‌شون رو سیر کنن!

راستی اگر کسی می‌خواد میلیاردر بشه و یا با خوابِ شیرینِ میلیاردرشدن، خستگیِ روزانه از تنش در بره، بگه تا من شماره این آقادزده رو بش بدم. مخصوصا اینکه خودش تماس می‌گیره و رؤیای شیرین میلیاردرشدن، کاملا مجانیه؛ با اغماض از 15 تومان پیامکِ ارسال‌شده! فقط اونایی که شماره می‌خوان به دو نکته توجه کنند: اول اینکه این آقا دزده، برای هر کسی بیشتر از هزار تومان [ده دقیقه تماس] هزینه نمی‌کنه؛ چون بعد از اون، شارژش تموم می‌شه؛ به خاطر همین سعی کنید تو همین ده دقیقه حرفاش رو باور کنید تا حداقل در قبال رفع خستگی‌تان به آقادزده امید داده باشید. دوم اینکه توروخدا بین خودتون باشه. انصاف هم داشته باشید؛ نصف نصف!

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

خانواده کانونی برای تربیت، نه نازپرودگی

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۲۷ ب.ظ | ۲۵ نظر

سکانس‌­های فیلم و سریال­‌هایی که این روزها در صداوسیمای کشورمان پخش می­‌شود، پر است از دیالوگ­‌های پسرهای لوسِ پرتوقعی که زیاده‌­خواهی‌­هایشان را نثار پدرومادر و همسر و اطرافیان می­‌کنند. گذشته از اینکه پخش چنین فیلم­‌هایی درست است یا نه، متأسفانه آنچه در این فیلم‌­­ها خود را نشان می­‌دهد، گوشه­‌ای از واقعیت جاری در جامعه ما است. پرتوقعی فرزند پسر در خانواده علت‌­های عدیده‌­ای دارد؛ اما نگارنده در این وجیزه به دو نکته که علت زیاده­‌خواهی پسرها است، اشاره می­‌کند. 

فرزند پسر نباید به گونه‌­ای تربیت شود که احساس کند پدر و مادر وقف او هستند و وظیفه دارند همه­‌ی امکانات آسایش او را فراهم کنند.

پدر و مادر برای تربیت فرزند خود وظایفی بر عهده دارند که کوتاهی در آن وظایف، عواقب جبران‌ناپذیری در پی خواهد داشت که بعدها در رفتار و اخلاق فرزندشان بروز خواهد کرد؛ اما روش تربیت نباید به گونه­‌ای باشد که والدین همه­‌ی خواسته­‌ها و نیازهای فرزندشان را در هر شرایطی برآورده کنند.

شاید روایت حضرت علی­(ع) که می­‌فرمایند: «خودتان را برای همسر و فرزندانتان به هلاکت نیندازید.» ناظر به این مطلب نیز باشد.

پدری که با زحمت فراوان تلاش می‌­کند وسائل راحتی و آسایش پسر را فراهم کند و همه­‌ی خواسته‌­های فرزند را برآورده سازد، نمی­‌داند فرزند را برای پرتوقعی و زودرنجی نسبت به همسر آینده‌­اش آماده می­‌کند.

پسرخانواده با چنین روش تربیتی، باور می­‌کند که دیگران باید در خدمت او باشند و وظایفی را که در قبال همسر و پدرومادر برعهده دارد ظلم در حق خود می‌انگارد، اگر کم­ترین کوتاهی از همسرش سر بزند به مشاجره با او می­‌پردازد. این فرد نه تنها از سیر اخلاقی و معنوی بازمی­‌ماند بلکه برای کسانی که الگوی مناسبی ندارند، بدآموزی دارد.

ممکن است این سؤال مطرح شود آیا دختری که در چنین فضایی رشد می‌­کند در آینده پرتوقع نمی­‌شود؟ جواب این است که دخترها معمولا در خدمت به برادر و پدر خود با مادر خانواده همکاری می‌­کنند و کمتر با این مشکل مواجه‌­اند.

به خاطر چنین خطایی در سبک تربیتی فرزند پسر است که متأسفانه در جامعه ما مرسوم است خانواده دختر جهیزیه تهیه کند؛ در حالی که چنین رسمی هیچ توجیه شرعی ندارد. در بعضی شهرهای کشور ما که تهیه‌کردن جهیزیه با داماد است با مبنای دین نزدیک‌­تر است. جریان ازدواج حضرت علی و حضرت زهر سلام الله علیهما و اینکه حضرت علی (ع) اقدام به تهیه جهیزیه کردند دلیل بر این است که تهیه جهیزیه وظیفه مرد است، نه زن.

هنگامی که علی (ع) به قصد ازدواج فاطمه (س) به منزل پیامبر (ص) رفت. پیامبر فرمود: چه داری که مهریه فاطمه (س) قرار دهی؟ علی (ع) عرض کرد: ای رسول خدا! تو خود شاهد هستی که برای من به جز شمشیر و شتر و زره، از مال دنیا چیزی نیست. پیامبر (ص) فرمود: ای علی شمشیر و شتر مورد نیاز توست، اما زره‌ات را بفروش و با آن مراسم ازدواج با فاطمه (س) را فراهم کن

نکته­ دیگر اینکه فرزندان باید احترام ویژه­‌ای برای مادر قائل باشند. احترام به دیگران، حال یا اعضای خانواده یا افراد جامعه، آشنا یا غیر آشنا، ادب دینی و انسانی است و همه مکلفند نسبت به هم‌نوعان خود احترام بگذارند؛ اما در اینجا احترام به همراه تواضع خاص منظور است که فرزند باید نسبت به مادر خود داشته باشد.

فرزند این احترام ویژه را از پدر الگو می‌­گیرد. جالب است که پیامبر اسلام (ص) یادگیری این نوع احترام را از حقوق فرزند بر پدر معرفی می‌­کند. ایشان می­‌فرمایند: «از حقوق فرزند پسر بر پدر این است که پدر، مادر فرزند را اکرام کند».[2]

هر مردی وظیفه دارد به همسر خود احترام بگذارد؛ اما در این روایت، پیامبر (ص) وظیفه‌­ای فراتر از احترام عادی نسبت به همسر را بر عهده­‌ی مرد خانواده مقرر می­‌کند؛ احترامی که فرزند پسر همواره نظاره­ آن است و از آن الگو می‌­گیرد.

در واقع پدر با این رفتار به فرزندش می‌آموزد که چگونه هم به مادرش احترام بگذارد و هم به همسر آینده‌اش.

پدری که به هر دلیلی - تصفیه‌حساب شخصی با همسر یا...- اجازه می‌دهد در مقابل دیدگانش، فرزند به مادر توهین یا بی‌احترامی کند، باید بداند این فرزند روزی حرمت او را نیز خواهد شکست. فرزندی که با اجازه ضمنی پدر، به مادر توهین و حرمت‌شکنی می‌کند، در آینده‌ای نه‌چندان دور به  خود جرأت می‌دهد چنین رفتاری را با پدر خود نیز داشته باشد.


این مطلب در سایت اردکان‌گویا منتشر شد.


[1] فاطمه زهرا فرشته زمینی، روح الله حسینیان.

[2] حق الولد علی والده اذا کان ذکراً ان یستفره امه، و یستحسن اسمه و یعلّمه کتاب الله و یطهرّه و یعلّمه السباحه (کلینی، 1350، ج6، ص49).

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی