تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

چرا روحانی 24ساله تأیید شد ولی سیدحسن خمینی تأیید نشد؟

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | يكشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۳۳ ب.ظ | ۰ نظر

طبق خبرها، شورای نگهبان صلاحیت یک روحانی ۲۴ ساله را برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری تأیید کرده است. در روزهای اخیر رسانه‌های طیفِ خاص! سؤالی مطرح کرده‌اند که «چرا و چگونه یک روحانی ۲۴ ساله با ۹ سال تحصیل به درجه اجتهاد رسیده و قدرت استنباط برخی از مسائل فقهی را داراست، اما فردی مانند سیدحسن خمینی که صلاحیت علمی و اجتهادش از سوی شماری از مراجع و علما مورد تأیید قرار گرفته و سال‌هاست به تدریس علوم حوزوی مشغول است، قدرت استنباط برخی از مسائل فقهی را ندارد و از سوی شورای نگهبان تایید نشده است؟»

جواب از این اشکال بسیار راحت‌تر از اشکالی است که به نظر، قوی و مستدل می‌نماید.

اول این‌که سابقه تدریس در حوزه علمیه دلیلی بر اجتهاد نیست.

دوم این‌که داشتن بنیه اجتهاد و تأیید آن از سوی بزرگان حوزه، با ملاکی که شورای نگهبان می‌خواهد خیلی فرق دارد. یک مثال می‌زنم تا مطلب روشن شود: در دانشگاه برای امتحان جامع دکتری، نمره قبولی چهارده است، اما معدل باید شانزده باشد؛ طبیعی است به کسی که نمره قبولیِ چهارده آورده، اما معدلش شانزده نباشد اجازه دفاع از پایان‌نامه‌اش را نمی‌دهند. این قانون دانشگاه است و هر کسی که بخواهد در دانشگاه مدرک دکتری بگیرد، باید ملتزم به این قانون باشد.

شورای نگهبان نیز مانند هر نهاد دیگری قوانین و ضوابطی دارد و باید ملتزم به قوانین باشد.

بنابراین در حوزه علمیه، ممکن است یک فرد، خارجِ فقه و اصول تدریس کند، خوش‌بیان باشد و شاگرد هم داشته باشد، اما باید امتحان بدهد تا معلوم شود اجتهادی که مورد نظر شورای نگهبان است احراز می‌شود یا خیر.

سوم این‌که، احراز صلاحیت علمی، تنها یکی از شرایط نمایندگیِ مجلس خبرگان است و شرایط دیگری هم لازم است که شورای نگهبان باید طبق وظیفه قانونی‌اش، آن شرایط را نیز احراز کند.

چهارم این‌که، نظام، قانون دارد و هیچ کس نمی‌تواند و حق هم ندارد چون تصمیمی باب میل او نشد به نهادهای قانونی کشور خدشه وارد کند. امام خمینی(ره)، رهبر کبیر و معمار بزرگ انقلاب، درباره کسانی نه تنها به قانون کشور ملتزم نیستند، بل‌که علیه آن حمله می‌کنند فرمودند: «من تکرار می‌کنم مجلس بالاترین مقام است در این مملکت. مجلس اگر رأی داد و شورای نگهبان هم آن رأی را پذیرفت، هیچ کس حق ندارد یک کلمه راجع به این بگوید. من نمی‌گویم رأی خودش را نگوید؛ بگوید؛ رأی خودش را بگوید؛ اما اگر بخواهد فساد کند، به مردم بگوید که این شورای نگهبان کذا و این مجلس کذا، این فساد است، و مفسد است یک همچو آدمی، تحت تعقیب مفسد فی‌الارض باید قرار بگیرد». (صحیفه امام ج14ص370)

سخن پایانی این‌که، این هوای نفس است که نمی‌گذارد، فرد، قانون انقلاب اسلامی ایران را بپذیرد. انقلاب اسلامی، تاکسی نیست که فرد بخواهد به راننده‌اش دستور بدهد و به هر کوچه پس کوچه‌‌ای که خواست ببرد؛ انقلاب اسلامی، همچون قطاری است که فقط روی خط خودش حرکت می‌کند و به برکت ولایتِ فقیه با خواسته و منافع افراد و جناح‌ها، از مسیر خارج نمی‌شود. امام خمینی(ره) فرمود: «اگر می‌خواهید از صحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را».

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

اهدنا الصراط الخمینی

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | چهارشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ب.ظ | ۰ نظر

اول خیابان «جمهوری اسلامیِ» قم، جلوی مؤسسه «امام خمینی(ره)» یک روحانیِ میان‌سالی اشاره‌ای کرد تا سوار موتور شود. ایستادم؛ سوار شد.

پرسیدم: کجا می‌ری حاج‌آقا؟

گفت: «تا وقتی که در صراط مستقیم هستی با تو می‌آیم، و اگه به چپ و راست منحرف بشی، هذا فراق بینی و بینک».

دیدم اهل حال است؛ گفتم: «حاج‌آقا! شما هم تا وقتی که در خطِ مستقیمِ امام خمینی هستی، با شما می‌آیم، و الا اگه بخواهی به چپ و راست به طرف بیتِ امام بری، ما دیگه نیستیم!»

دیدم حاج‌آقا پشت سر من قاه قاه می‌خندند.

پرسیدم: برای چی می‌خندی، حاج‌آقا!

گفت: اتفاقا دارم می‌رم یخچال قاضی، بیتِ امام(ره)!

تازه متوجه خنده‌هایش شدم.

پرسیدم مؤسسه امام خمینی(ره) چه کار دارید؟ درس می‌خوانید یا تدریس دارید؟

گفت: درس خارجِ فقه شرکت می‌کنم.

پرسیدم: موضوع درس چیه؟

گفت: فقهِ حکومتی، بحث بانکداری.

گفتم: «خدا بحث‌های فقه حکومتی را در حوزه علمیه ما زیاد کند. حکومت ما آخوندی شده، ولی هنوز آخوندهای ما حکومتی نشدن!»

حاج آقا از حرفی که زدم، خیلی خوشش آمد و یک «احسنت‌چه‌نکته‌ای» را حواله من کرد؛ که رسیدیم اول خیابان عطاران. گفت همین‌جا پیاده می‌شم.

پیاده شد؛ از خیابان جمهوری به سمت چپ، به طرف بیت امام رفت...

یاد جمله‌ای از وصیت‌نامه یکی از شهدای طلبه افتادم؛ «در یک جمله به شما بگویم اهدنا الصراط المستقیم یعنی اهدنا الصراط الخمینی».



  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی