تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

طنین گام‌های «نوتفکیکی» در قم

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۵۷ ب.ظ | ۱۲ نظر

پنج‌شنبه، 15 اسفند در قم "همایش بیداری قرآنی" در تجلیل از مرحوم آیت‌الله دکتر محمد تهرانی، صاحب تفسیر الفرقان برگزار شد. همایش از ساعت 9صبح شروع و تا ساعت 17:30بعدازظهر ادامه داشت. سبک نگارشِ تفسیر مرحوم دکتر صادقی، «تفسیرِ قرآن به قرآن» است؛ همان روشی که علامه طباطبایی با آن روش، بی‌سابقه‌ترین تفسیرِ شیعه یعنی المیزان را خلق کرد و آبروی تفسیریِ شیعه شد؛ اما این سبکِ تفسیری، یعنی «قرآن را با قرآن تفسیرکردن و برای تفسیر و روشن‌شدن یک آیه، به مجموع آیاتِ مرتبط توجه نمودن و در صورت به نتیجه‌نرسیدن از روایات مددجستن»، بزرگ‌ترین جرمِ علامه طباطبایی و مرحوم آیت‌الله محمد تهرانی است تا اینکه گروهی، وظیفه شرعی خود بدانند و به قصدِ قربت این همایش را به تشنج بکشانند.

تعداد طلبه‌هایی که شاگرد ح.م بودند، از بیست نفر تجاوز نمی‌کردند؛ اما از همان صبح می‌خواستند نبض همایش را به دست بگیرند. صبح موقع ورود، جزوه‌هایی علیه تفکرات آیت‌اللهی که همایش به نامش برگزار شده بود منتشر می‌کردند. یکی دو نفر از آن‌ها در وسط سخنرانی‌ها، سؤالشان را با صدای بلند حواله‌ی سخنران کردند. جلسه‌ی صبح به خیر و خوشی تمام شد و بعد از ظهر، انتقادِ یکی از سخنرانان نسبت به انتشار جزوه‌ای علیه آیت‌الله، کافی بود تا توپخانه‌ی این گروه روشن شود و جلسه را دقایقی به تشنج بکشانند. در شلوغ‌بازاری که این گروه به راه انداخته بودند، بلند شدم که از مسئولان همایش اجازه بگیرم تا یکی دو دقیقه صحبت کنم. اجازه ندادند. رفتم سراغ چندنفر از آن جوانک‌های احساساتی و تندرو. گفتم: «این همایش به بهانه تجلیل از شخصیت این آیت‌الله است، نه انتقاد و صدور حکم ارتداد او! من نیز به شخصه منتقد بعضی نظرات ایشان هستم، ولی هوچی‌بازی، غیر از جوابِ علمی است. شما اگر بلد هستید علمی حرف بزنید و پاسخ دهید، بسم‌الله. این چه اخلاقی است که می‌خواهید این مراسم و همایش‌ها را به تشنج بکشانید، تنها به این دلیل که اجازه صحبت‌کردن به شما نمی‌دهند؟ معلوم است با این روشی که دارید کسی اجازه سخن‌گفتن به شما نمی‌دهد. شما به‌جای اینکه سر سفره دیگران ناخونگ بزنید، خودتان همایش برگزار کنید و اجازه بدهید دیگران نقدتان کنند و اخلاق و ادبِ مناظره را نیز به ما یاد بدهید!» جوانک‌های تندرو آرام شده بودند، اما استادشان که اجازه صحبت به او نمی‌دادند، هنوز داشت فریاد می‌زد که «اساسِ تشکیل و نظم چنین همایشی باطل است» عجبا! ناهار را خورده‌اند و کیف و قرآن و کتاب‌های هدیه را گرفته‌اند و حالا به جای اینکه «شبهه علمی‌شان» را مطرح کنند، «شهوت عملی‌شان» را به رخ جمعیت می‌کشاندند!

وسطِ جلسه بیرون از سالن با دونفرشان بحث کردم. اصرار داشتند که «برهم زدن چنین همایشی» از مصادیقِ بارز «امر به معروف و نهی از منکر» است! حرفشان این بود که «فقط اهل بیت، اجازه دارند که قرآن را تفسیر کنند و دیگران حق استنباط و اجتهاد ندارند.» نمی‌شد با آن‌ها علمی بحث کرد. نه من اطلاعاتِ کافی داشتم و نه این‌ها اهلش بودند؛ گفتم: عزیزم! شما که اینقدر دم از اهل بیت و حدیث می‌زنید چقدر از بحارالانوار را مطالعه کرده‌اید؟ سیره امام صادق علیه‌السلام را خوانده‌اید که چگونه با منکرین خدا و پیامبر بحث می‌کردند؟ گفت: امام سجاد در فلان مجلس فحش داد و گفت کلب! پرسیدم: شما تاریخ خوانده‌اید؟ موقعیتِ زمان و مکان می‌دانید چیست؟ یک حرف حق را می‌توان در یک موقعیت زمانی و مکانی زد، ولی در موقعیتی دیگر، آن حرفِ حق، ناگفتنی است. برفرض که آن روایات درست باشد، باید دید حضرت در چه موقعیتِ زمانی و مکانی چنین حرفی زده است. در ضمن شما جوابِ سؤالِ مرا ندادید که چگونه دم از اهل بیت می‌زنید و از سیره امام صادق (ع) در بحث‌کردن پیروی نمی‌کنید! این چه روشی است که شما در پیش گرفته‌اید؟ اصلا گیرم که حرف‌تان حق، اما هیچ‌گاه هدف، وسیله را توجیه نمی‌کند. با بی‌ادبی و هوچی‌بازی که نمی‌شود حرف حق را به کرسی نشاند. ‌من آوازه استادتان را شنیده بودم و می‌خواستم ببینم چه حرفی برای گفتن دارید، اما روشی که شما در پیش گرفتنید، حرف حق‌تان را نیز نمی‌خواهم بشنوم.

وقتی رفتند با خودم گفتم: در مظلومیت اهل بیت(ع) همین بس که هوادارانشان شمایید.

نظرات  (۱۲)

  • آقا سید محمد
  • سلام  خدایا بفرست برایمان مولایی
    پاسخ:
    سلام آقاسیدمحمد!
    دعای زیبایی کردی. دعا برای فرج امام زمان علیه‌السلام به عنوان یک تکلیف و وظیفه در عصر غیبت است. حضرت ولی عصر هم نه تنها شیعیان خود را به دعاکردن به تعجیل فرج فرمان داده اند، بلکه کثرت دعا را از ایشان خواسته اند و فرمودند: " اکثرو الدعا بتعجیل الفرج فان ذالک فرجکم " برای تعجیل فرجم بسیار دعا کنید که همانا گشایش کار خودتان در آن است".
    سلام قلم خوبی برای نوشتن دارید اما به گونه ای بنویسید که موضع گیری نکرده باشید؛ اصولا یک خبرنگار نباید موضع بگیرد. بر خلاف دوست قبلی که گفته بود دعای زیبایی کردی. من این اعتقاد را ندارم. بهتر بود نقد می کردی اما یک نقد منصفانه که موضع شما را مشخص نکند و من خواننده ندانم شما اخباری مسلک هستی یا از دسته فلاسفه و اصولیها. در هر صورت وفقکم الله.
    پاسخ:
    سلام دوست عزیز!
    نکته‌ی خوبی را تذکر دادید؛ ولی من نظرات شخصیم رو تو این وبلاگ -فارغ از اینکه خبرنگارم یا نه- می‌گذارم. اگر گزارش این همایش را در سایت بنویسم قطعا به نکته‌ای که گفتین پایبنند خواهم بود.
    ممنون از تذکرتون.
    موفق باشید.

    نمونهای از مبانی انحرافی دکتر محمد صادقی تهرانی

     

    ثقل اکبر از وجود ثقل اصغر کفایت کرده... و قرآن به تنهایی ریسمان نگهدارنده الهی است. (اصول الاستنباط، 16ـ17).

    قرآن برای ایمان و احکام اسلامی کافی است... هرگز نیازی به بیان احدی ندارد... حتی پیامبر بزرگوار و سایر معصومان علیهمالسلام. (ترجمان فرقان، 4/147).

    در همه قرآن یک واژه وجود ندارد که تبیین معنای آن محتاج به غیر قرآن باشد. (ترجمان فرقان، 2/419)

    همانطور که معصومان از رسول و ائمّه علیهم السّلام تالی تلو قرآنند... ما هم تالی تلو قرآنیم. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).

    جز قرآن، دلیل شرعی و تشریعی وجود ندارد. (پایگاه فرقان).

    قال فلان، قال فلان، این قال قالها را کنار بگذارید وبا محک اصلی قرآنی، وارد بحث دینی شوید. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).

    ما کاری نداریم که... روایاتی هست یا نیست. برای اینکه محور اوّل و آخرِ اعتصام، قرآن است. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).

     

    نمونهای از مبانی انحرافی دکتر محمد صادقی تهرانی

     

    ثقل اکبر از وجود ثقل اصغر کفایت کرده... و قرآن به تنهایی ریسمان نگهدارنده الهی است. (اصول الاستنباط، 16ـ17).

    قرآن برای ایمان و احکام اسلامی کافی است... هرگز نیازی به بیان احدی ندارد... حتی پیامبر بزرگوار و سایر معصومان علیهمالسلام. (ترجمان فرقان، 4/147).

    در همه قرآن یک واژه وجود ندارد که تبیین معنای آن محتاج به غیر قرآن باشد. (ترجمان فرقان، 2/419)

    همانطور که معصومان از رسول و ائمّه علیهم السّلام تالی تلو قرآنند... ما هم تالی تلو قرآنیم. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).

    جز قرآن، دلیل شرعی و تشریعی وجود ندارد. (پایگاه فرقان).

    قال فلان، قال فلان، این قال قالها را کنار بگذارید وبا محک اصلی قرآنی، وارد بحث دینی شوید. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).

    ما کاری نداریم که... روایاتی هست یا نیست. برای اینکه محور اوّل و آخرِ اعتصام، قرآن است. (پایگاه بلاغ، مجله بینات).

     

    پاسخ:
    طلبه‌ی عزیز!
    اگر یک نفر غیر از چهارده معصوم، پیدا کردی که قابل نقد نباشد، دورِ او را خط قرمزی بکش. بنده نیز به بعضی از نظرات ایشان نقد دارم؛ ازجمله بعضی از نکاتی که نوشتید؛ اما اینکه افکارِ اشتباه یک نفر را لیست کنید و به جای جوابِ علمی‌دادن، هوچی‌بازی در بیاورید و فریاد بزنید و همایشی را با بی‌اخلاقی و بی‌ادبی به تشنج بکشانید، نشان از بی‌فرهنگی و بی‌تمدنی و بی‌سوادی است. من یک سؤال از جنابعالی دارم: آیاتی که ما را به تدبر در قرآن امر می‌کند را چه می‌کنید؟ اینکه ائمه اطهار به ما دستور دادند روایات ما را با قرآن تطبیق دهید و اگر با قرآن هماهنگ نبود، آن روایات را به دیوار بزنید را چه می‌کنید؟ لابد این‌ها، از آن روایاتِ کذب است؛ چون با مبانیِ فکریِ شما نمی‌سازد!
    اینقدر ما در زمینه حدیث‌شناسی پیاده هستیم که سال‌ها تلاش شبانه‌روزی لازم است تا جامعه اسلامی، در زمینه جامعِ حدیثی، احیای قلبی شود. من فقط یک مثال می‌زنم: ما هنوز در حوزه اخلاق و آداب، احادیث را تفکیک نکردیم که کدام در زمینه اخلاق است و کدام مربوط به آداب. روایاتی که مربوط به اخلاق است، سمعا و طاعتا باید پذیرفت؛ چون اخلاق، نسبی نیست و ثابت است. اما روایاتی که مربوط به آداب است، بر فرض که صحت سند آن‌ها را ثابت کنیم، هیچ‌گاه قابل تأسی نیست؛ چون آداب، نسبی است و با توجه به شرایط زمانی و مکانی فرق می‌کند. به خاطر همین است که حضرت علی (ع) می‌فرمایند: فرزندانتان را برآداب خود تربیت نکنید؛ چرا که آنها برای - آینده و – زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.
    حال اگر به روایات مراجعه کنی، بعضی از روایات، صبغه آدابی دارد و افرادی که چشم‌بسته دم از اهل بیت ‌می‌زنند، هنوز برای ما روشن نکردند که کدام احادیث اخلاقی است و کدام مربوط به آداب است. هرچند کارهایی در این زمینه شده است، ولی در مقابل خلأهایی که وجود دارد، هنوز اول راهیم.
    این فقط مشتی بود از خروارها، کارهای روی‌زمین‌مانده که سال‌ها پیش مقام معظم رهبری آن را گوشزد کردند و اما "آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است".
     شما بهتر است به جای این عربده‌کشی‌های مستانه‌تان، قدری به خود زحمت بدهید و یک روزنه‌ای کوچک، چون چراغی برای گره‌های کور تحقیقاتی باز کنید تا مشکلاتی که در زمینه حدیث‌شناسی داریم را حل کنید. استادتان، به نظر در "کلام" کار کرده است؛ اما همین علم کلام متأسفانه هنوز به پرسش‌های روز نتوانسته است پاسخ دهد. قدری به خود زحمت دهید و به جای فریادکشیدن، سکوت اختیار کنید و فکری نمایید و مشکل علمی را حل کنید.
     
    سلام علیکم
    بنده در جلسه مذکور نبوده ام و اطلاعی از آنچه اتفاق افتاده ندارم پس قضاوتی نمی کنم.
    ولی با آرای آیت الله میلانی کاملا آشنا هستم ایشان اخباری نیستند.
    پاسخ:
    سلام
    بنده ایشان را نیز اخباری نمی‌دانم؛ به نظرم عبارت "نوتفکیکی" در مورد افکار ایشان عبارت مناسبی باشد؛ اما بهتر است این آیت‌الله، قبل از به اثبات‌رساندن حقانیتِ گفته‌هایشان، یک دور اخلاقِ عملی نیز کار کنند و با غورِ در روایات، آدابِ مناظره را از اهل بیت بیاموزند. واقعا روشی که ایشان برای اثبات حقانیت قولشان و ابطال اقوال مخالفین در پیش گرفته‌اند، یک بچه دبستانی هم متوجه می‌شود که اشتباست.
    پیش از این نیز گفتم: رفتارِ ایشان، بوی "شهوتِ عملی" می‌دهد، نه "شبهه علمی"

    یک نمونه از اخلاقیات ایشان که مطابق با سیره اهل بیت علیهم السلام نبوده را ذکر کنید.
    ظاهرا شاگردان استاد در همان جلسه به شبهه شما با ذکر روایت پاسخ داده اند.
    پاسخ:
    دوست عزیز! انگار جنابعالی تازه از خواب بیدار شده‌اید و جمله‌ی: "بنده در جلسه مذکور نبوده ام و اطلاعی از آنچه اتفاق افتاده ندارم پس قضاوتی نمی کنم" را در خواب گفته‌اید! یک آبی به صورت‌تان بزنید و دوستانتان را نیز که در آن جلسه حضور داشتند و با بحثِ علمی‌شان! ما را به فیض رساندند به اینجا بیاورید، تا "واقعا" شبهه ما را پاسخ بدهند؛ نه اینکه طبق شنیده‌ها، یک‌طرفه کلاهتان را قاضی کنید. بار دیگر تکرار می‌کنم: اصلا حرفتان حق؛ ولی اخلاق و سبک و منش و رفتارتان، از ذره‌ای اخلاق و ادب، تهی است. تا روش‌تان را درست نکنید، حرف‌تان خریدار ندارد. امیدوارم که روشِ علمی‌تان نیز، مانند اخلاقِ علمی‌تان نباشد!

    در پاسخ به طلبه فرمودید:اما همین علم کلام متأسفانه هنوز به پرسش‌های روز نتوانسته است پاسخ دهد.

     

    چند کتاب کلامی خوانده و چند استاد کلام دیده اید که به این نتیجه رسیده اید؟.

    پاسخ:
    من از شما سؤال کردم، سؤالِ مرا با سؤال پاسخ می‌گویی؟! جوابِ مرا بدهید:
    می‌پرسم شما که دم از اهل بیت می‌زنید چه فعالیتی در زمینه‌ی حدیث‌شناسی و سیره‌شناسی اهل بیت کرده‌اید؟ بگویید چه کرده‌اید تا ما با افتخار دم از شاگردیِ شما بزنیم.
    خداوند آنانی را که ، هر کار نا پسندی را بی أن که بدانند و اندکی بیندیشند به محدثین والا مقام شیعه مرتبط می نمایند و خواسته یا ناخواسته بدان ها ناسزا می گویند و رفتار های ناشایست نسبت می دهند راهنمایی نماید !!!
    شمایان و حتی آقایانی که دانش اندوز دینی هستند اندیشه ی درستی درباره محدثین شیعه و به ویژه آن هایی که در عصر ما می زیند ، ندارید .
    برای آقایانی که در شهر مقدس قم زندگی می کنند دیداری هر چند کوتاه با آیت الله شیخ محمد درودی ، از شاگردان مکتب  علامه سید فضل الله طباطبایی (ره) فقیه و محدث گمنام و مظلوم تشیع را پیشنهاد می کنم ، دیدارتان به گشوده شدن دروازه ی اندیشه های گمنام و در ستم  شیعه یاری خواهد کرد و خواهید دانست چهره ی راستین محدثین در عصر معاصر چگونه است . اگر خداوند بخواهد ...
    پاسخ:
    وجیزه کوتاهِ بی‌سلامتان را با سلام پاسخ می‌گویم؛ سلام.
    شما اگر با سبک رفتاریِ آقای ح.م در همایش‌ها و جلسات آشنا باشید، متوجه منظور من خواهید شد.
    اگر این‌ها محدث و اهل حدیثند، خدا به دادِ ثراث رواییِ ما برسد.
    نوشته‌ی حاضر، در نفیِ محدثین والامقام شیعه نیست، برادرِ من!
    ممنون از راهنمایی‌تون.
    انشاءالله در اسرع وقت، آیت الله شیخ محمد درودی را زیارت خواهم کرد.
    براتون آرزوی موفقیت دارم.
    درود بی پایان بر دوست عزیر دانش اندوز دینی 
    شدت دلسوزی بنده مرا از سلام و احترام غافل نمود . انشاء الله به بزرگواری ببخشایید .
    اگر خدا بخواهد در همایش بیداری قرآنی امسال شرکت خواهم کرد ؛ شاید با رفتار ایشان نیز آشنا گردم .
    و اما من شناخت درستی جز چند مقاله از آقای حسن میلانی ندارم به همین خاطر نیز نوشتارم در دفاع از ایشان نبود بلکه می خواستم جو رسانه ای به پا شده پس از همایش را نقد نمایم که چه گونه به نام فردی که نه محدث بود و نه ادعایی مبنی بر این موضوع داشت هجمه ای سخت بر محدثین شیعه بردند. به یقین ستم بود این بر قاطبه ی علمای محدث از غیبت تا کنون . نمی دانم اگر محدثین نیز چونان خیلی گروه های اندیشمند با فریاد و جنجال نسبت به این مسایل پیش پا افتاده و اندک این ستم رسانه ای را محکوم می کردند ؛ می توانستند این گونه ناآگاهانه و یا از روی اغراض بی دلیل بر این دانشیان ستم دیده بتازند .
    در هر حال باید همان هنگام با روشنگری بیان می شد که این کار از محدثین قم که سالیانی از گزند تهمت زنندگان حوزوی و غیرحوزوی و این چنین رسانه ای بر نیامده و ایشان مبرا از این کار هستند .
    از شما برادر عزیز بسیار سپاسگزارم
    پاسخ:
    سلام دوست عزیز!
    جانا از سخن از زبان ما گویی
    "عباراتنا شتی و حسنک واحد"
    البته این را بگویم که بنده با همه نظرات آقای میلانی مخالف نیستم، کما اینکه‌ بعضی از نظرات آیت الله محمد تهرانی را نیز قبول ندارم. من مثل بسیاری از طلبه‌های امروزی، یک طلبه‌ی انقلابی هستم که با شاگردیِ بزرگان حوزوی، سعی می‌کنم راه درست را انتخاب کنم؛ و خداوند به ما در این مسیر توفیق بدهد.
    از این‌که لطف کردید و دوباره تشریف آوردید و پاسخ دادید خیلی ممنونم.
    در ضمن از ابراز دلسوزی‌تان بسیار متشکرم؛ و از این‌که پاسخِ بی‌سلامتان را به احساسی، غیر از دلسوزی‌تان تفسیر کردم، پوزش می‌خواهم.
    انسان‌ها را نمی‌شود از روی نوشته‌ها و صحبت‌هایشان شناخت. باید با انسان‌ها نزدیک شد و با آن‌ها زندگی کرد و بعد قضاوت نمود.
    دنیای امروز، دنیای عجیبی است. دنیای امروز، دنیای ارتباط است، اما ارتباطی که بویی از واقعیت ندارد. بزرگ‌ترین خیانتی که رسانه با همه خدمتش به بشریت می‌کند، این است که انسان‌ها را با سیاهه‌های فضای مجازی، به قضاوت وا می‌دارد؛ قضاوتی که معلوم نیست با واقعیتِ امر، چقدر فاصله داشته باشد؛ چه بسا قضاوت‌هایی که به هدف بخورد و چه بسیار قضاوت‌هایی که با واقعیت، فرسنگ‌ها فاصله دارد.
    طلبه، در عین حال که باید به‌روز، و آشنا به حوادث روزگار باشد، نیاید پمپاژ اطلاعات در دنیای امروز،  او را از واقع‌بینی دور کند. باید اعتراف کنم که برای رسیدن به این واقع‌بینی خیلی فاصله دارم.
    آقای اردکانی
    اولا بنده با امثال شما که بویی از علم نبرده اید و فرق اخباری و اصولی رو تشخیص نمی دید آشنایی کامل دارم و عادت امثال شما این بوده و هست که اولین هوچی گریتان نسبت به مخالفینتان رمی ایشان به اخباری گریست حال اینکه نه حدائق را از نزدیک دیده اید و نه الفوائد المدنیة را.
    ثانیا حضرت آیت الله میلانی نقد بر مقدمات حدائق دارند، یا للعجب اخباری و نقد حدائق!!! پس یا نمی دانید اخباری چیست یا نمی دانید نقد بر حدائق چیست یا هر دو و الاخیر اقوی.
    ثالثا سیره شما و امثال شما که احتمالا ریشه در مبانی صوفیانه تان دارد سکوت در مقابل باطل و تساهل در مقابل بدعت هاست.
    رابعا علمای حوزه نباید اجازه بدهند که بیسوادانی همچون صادقی که اثباتشان بیشتر از ثبوتشان هست فقه و تفسیر و اصول حوزه را به نفع خودشان مصادره کنند و با ارائه مبانی سست و بی اساس خود آبروی شیعه را ببرند و زحمات فقهای شیعه را به باد بدهند.
    خامسا اگر شما واقعا می فهمیدید که این بیسواد چه می گوید و کجا را هدف گرفته بیشتر از امثال آیت الله میلانی داغ می کردید و به جای نشستن در چنین همایشی و مطلب یاد گرفتن به گمان خودتون از قبل مبانی رو مطالعه می کردید تا دچار چنین شبهات مضحکانه نمی شدید پس خودتون رو منتقد ننامید و حسن ظن به نفس ضعیفتون نداشته باشید چون اصلا واقف بر کنه اشکال نیستید.
    سادسا جهل شما نسبت به خلف وعده ای که در جلسه مذکور نسبت به ایشان شد موجب این منسوجات ذهنیتان است. الناس اعداء لما جهلوا.
    سابعا بنده از طلبه های اردکان احوال شما را گرفته ام. شما اصلا در این حد نیستی که بد رو از خوب و سره رو از ناسره تمییز بدی. پس به خاطر دنیای بیسوادی چون صادقی آخرت خودت رو خراب نکن.
    ثامنا نسبت های نادرستی که به دیگران می دهی مثل اینکه میگویی هیچ کس جز اهل بیت قرآن را حق ندارند تفسیر کنند، اماره ای بین بر سطح سواد توست که حتی نظر اثباتی مخالفین رو هم درک نکرده ای و تصویر صحیحی در ذهن نداری...
    امیدوارم حد خودت رو بشناسی و بیشتر از این آبروی خودت رو نبری.
    پاسخ:
    سلام آقای التهرانی! (پیامِ بی‌سلام‌تان را با «سلام» پاسخ می‌گویم)

    نمی‌خواهم «اولا» تا «ثامنا»تان را پاسخ بدهم؛ که بحث به درازا خواهد کشد. فقط چند نکته خدمت شما عرض می‌کنم؛
    اعتراف می‌کنم، خامۀ قلمم برای نوشتن این وجیزه، کمی تند، روی کاغذ دوید. به همین دلیل عصبانیت‌تان را درک می‌کنم.
    شما یک بار دیگر متن را با دقت بخوانید. نقد من نه به مبانی آقایِ میلانی، که به روش و سَبکِ سَبُک وی و شاگردانش در ارائه مبانی‌شان است.
    «نسبت‌های نادرستی» را که شما در بند ثامنا می‌گویید بنده به دیگران نسبت داده‌ام، از صحبت‌هایِ شاگردانِ آقای میلانی در آن همایش است، که ساعتی با چند نفر از آن‌ها بحث کردم.
    شما که با ادله و با مبنا صحبت می‌کنید! و ادله‌تان را با عصبانیت از بند اولا تا سابعا به رخ ما می‌کشید، جای هیچ تعجبی نیست که این‌گونه در بند ثامنا «اماره‌ای» بیابید که مؤید «سطح سواد ما» باشد! هرچند ادعای سوادی نداریم.

    و اما: چندسالی است که در بحث مبانی، مطالعه و تحقیق داشتم و سعی کردم ریشه انحرافات فکریِ کسانی را که از مدار اسلام خارج می‌شوند به دست بیاورم. با توفیق الهی و عنایت حضرت معصومه، تا حدی موفق بودم؛ البته هنوز ابتدای راهم و طلبه‌ای هستم که باید تا آخر عمر شاگردیِ بزرگان دین را بکنم.
    بدون شک، متن، گویای همه واقعیتی نیست که نویسنده در ذهن دارد؛ شاید به همین دلیل، متن بنده، شما را عصبانی کرده است. جمله آخر این‌که: برخی از اندیشه‌ها و مبانیِ فکریِ آقای صادقی تهرانی، به هیچ وجه در پارادایم فکری من نمی‌گنجد و انحرفاتی دارد.
    موفق و پیروز باشید.
      
    سلام علیکم 
    جناب آقای رفیعی حال که حتی خودتان نیز به روشنی می دانید این خطا به علمای اخباری بی ارتباط است ؛ پس چرا عنوان مطلبتان را تغییر نمی دهید ؟ 
    آیا طنین گام های اخباریگری در قم عنوانی تهمت آلود نیست ؟
    برادر طلبه ی من لطفا این قدر پیکر بی جان و ستم کشیده ی جماعت اخباری را لگدکوب و مثل جاهلان و مغرضان رفتار نکنید .
    لطفا از حساب آخرت پروا داشته باشید و عنوان مطلبتان را عوض نمایید.
    متشکرم
    پاسخ:
    سلام دوست عزیز!
    سپاس از تذکرتان

    تیتر را عوض کردم.
    سلام علیکم دوست عزیز جناب آقای رفیعی اردکانی 
    از این که به پند و تذکر دلسوزانه ی بنده توجه فرمودید و عنوان مطالبتان را تغییر دادید سپاسگزارم . انشاء الله از بنده به خاطر لحن تند مطلب قبل درگذرید ؛ اما عزیز برادر هنوز هم آقای میلانی را اخباری مسلک دانسته اید . لطفا درباره ی این موضوع نیز تجدید نظر فرمایید . خداوند جزای خیرتان دهد و با معصومین محشورتان نماید . 
    ممتشکرم
    پاسخ:
    سلام دوست عزیز!
    چند نفر از دوستان دیگر نیز تذکر دادند -اگر به نظرات مراجعه کنید متوجه می‌شوید- ولی انگار نفس شما، علتِ تامۀ «امرِ به معروفِ» دوستان بود. بنده باید از تذکر بجایتان تشکر کنم.

    هر انسانی بعضی وقت‌ها به هر دلیلی عصبانی می‌شود. بنده نیز از این امر مستثنی نیستم. چه خوب که انسان عصبانیتش را برای رضای خدا و احقاق حق، گروگان بگیرد و به موقع خرجش کند. به نظر، عصبانیت شما این‌گونه بود.

    ممنون از دعای زیبایتان. انشاءالله ما رو از دعای خیر خود فراموش نکنید.

    رشد علمی و معنوی شما رو از خداوند خواستارم.
     
    اصطلاح جالبی وضع کردید ؛ نوتفکیکی
    پاسخ:
    ممنون
    البته این اصطلاح را قبلا شنیده بودم؛ ولی به نظرم آمد عنوان نوتفکیکی برای این‌ها عنوان خوبی باشد
    با تشکر از تشریف فرمایی و اظهار نظر
    براتون آرزوی موفقیت دارم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">