تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

تِرِشه

تِرِشِه به گویش اردکانی راه باریکی را گویند که بین کرت ها (زمین کشاورزی) فاصله انداخته است

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نظام بانکی» ثبت شده است

اظهارات طلاب اردکان در جلسه با آیت الله میرباقری

سیدمجتبی رفیعی اردکانی | دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۰۹ ب.ظ | ۰ نظر

طلاب اردکان در جلسه با استاد میرباقری، قبل از بیانات ایشان، دیدگاه‌های اسلامی خود را در مسئلۀ بانک بیان کردند که در ادامه می‌خوانید:

 

بانک و الگوی آن

بانک شرکتی است که روابط پول را مدیریت می‌کند. این شرکت نه یک شرکت تولیدی است و نه یک شرکت خدماتی یا مصرفی، بلکه بانک بر اثر تجمیع پول عمومی در هر یک از عملکردهای «تولیدی، خدماتی و مصرفی» حاکمیت دارد.

بانک بر اساس مدل «پول، ارزش، تولید» کار می‌کند؛ یعنی ابتدا پول را بر اساس شاخص‌های مورد نظر خود ارزش‌گذاری می‌کند و سپس بر اساس سود مصوب بانک مرکزی، به سپرده‌گذاران مردمی سود پرداخت می‌کند؛ بنابراین موضوع اصلی بانک، ارزش پول است.

شاخصه اصلی ارزش پول در بانک بر اساس «مقدار پول، میزان گردش و زمان سپرده‌گذاری» است که برای سپرده‌گذار تعیین می‌شود. مدل تعیین ارزش پول بر اساس «میزان و مقدار گردش پول در زمان» دقیقا معنی ربا است.

 

عملکرد بانک

بانک برای اینکه سود سپرده‌ها را تضمین کند، سپرده‌های خود را در اختیار پروژه‌های کلان قرار می‌دهد تا بتواند از طریق درآمدهای کلانِ این پروژ‌ه‌ها، اصل و سود پول دیگران را بپردازد.

بانک‌ها نمی‌توانند به شیوۀ خُرد عمل کنند و سرمایه‌های خود را به‌طور کامل در اختیار بخش عمومی قرار دهند. بانک چون قدرت مدیریت بر پول‌های عمومی را به شکل خُرد ندارد، نمی‌تواند سود حاصل از درآمدها را تضمین کند؛ لذا بانک‌ها به شیوۀ سرمایه‌داری عمل می‌کنند؛ یعنی پول‌های عمومی را غالباً در اختیار بخش خصوصی قرار می‌دهند.

بنابراین بانک اولاً موضوعش پول است؛ ثانیاً روابط پولی خود را بر سود و تسهیلات از طریق «گردش مقدار پول در زمان» معین می‌کند؛ ثالثاً برای پرداخت تضمینی سود و تسهیلات خود مجبور است سرمایه‌های خود را در اختیار پروژ‌های کلان قرار دهد.

 

دیدگاه اسلامی در این زمینه چیست؟ و چه باید کرد؟

قبل از اینکه به این سؤال پاسخ دهیم لازم به تذکر است که بانک‌ها در سیستم عملکرد خود از روش‌های گوناگون و قواعد و قوانین معاملاتی متعددی استفاده می‌کنند، اما همۀ این قواعد و معاملات ذیل این سه فرمولی که بیان شد، عمل می‌کنند.

به عبارت دیگر آنچه تا کنون در مورد بانک بیان کردیم، مبنای عملکرد سایر فعالیت‌های بانکی محسوب می‌شود و سخن ما در این بخش، نقد مبانی بانک در سه زمینه فوق است، نه شقوق معاملات (صکوک) و قوانینی که ذیل این مبانی در بانک اجرا می‌شود.

به‌طورکلی اگر مبنای یک عملکرد، اسلامی نبود، به طور طبیعی سایر فعالیت‌های تابع آن نیز غیر اسلامی خواهد بود؛ هرچند آن فعالیت‌ها، ظاهر اسلامی داشته باشد. این سخن دامنه درازی دارد که تفصیل آن را به وقت دیگری موکول می‌کنیم.

 

مبانی عملکرد بانک

اگر شما سری به آمار تسهیلات و سپرده‌گذاری بانک‌ها بزنید متوجه خواهید شد که بیش از هفتاد درصد از سرمایه‌های مردمی در اختیار کمتر از سی درصد[1] از اقشار جامعه قرار دارد.

این آمار در بانک‌های غربی بسیار بالاتر است، به‌طوری‌که جوامع غربی آن را تعبیر به نودونه درصد در مقابل یک درصد می‌کنند.

سؤال این است که این مسئله چرا اتفاق می‌افتد؟ اساسا چه مبنایی در این نوع مدل وجود دارد که بانک به این الگو گرایش پیدا می‌کند و آیا مدل جایگزینی وجود دارد یا خیر؟

 

نظام جدید پولی/ «انفال» سرمایه عمومی مشاع و «بانک» سرمایه عمومی به صورت سهام

بانک سرمایه‌های عمومی را جمع می‌کند، به طوری‌که مطابق قرارداد، هر شخص، مالک پول خود است که بر اساس ضوابط و هر موقع خواست می‌تواند آن را در اختیار دیگری قرار دهد و یا پس بگیرد. این عمل شرعاً و قانوناً جایز است، اما چرا اشکال فوق معمولاً به عنوان معضل نظام اقتصادی بیان می‌شود و همواره به دنبال راه حلی برای آن هستند؟

چه اشکالی دارد افرادی که سرمایه دارند، ولی توانایی یا استعداد کار را ندارند و یا می‌خواهند سرمایه خود را در اختیار افرادی قرار دهند که توانایی بهره‌برداری بیشتری از سرمایه آن‌‎ها را دارند، آن را در اختیار بانک قرار دهند تا بانک به‌عنوان یک واسطه این کار را برای آن‌ها انجام دهد و چرخۀ اقتصادی دولت بیشتر و بهتر بگردد؟

قبل از اینکه جواب  این مسئله را بدهیم در مقدمه می‌گوییم انفال به‌عنوان منابع عمومی جامعه، مطابق موازین اقتصادی نمی‌تواند در اختیار بخش خصوصی قرار بگیرد؛ زیرا انفال مال مشاع جامعه است که همه افراد بالسویه در آن شریک هستند و اگر کسی بخواهد از آن بهره‌برداری کند، باید مطابق موازین اسلامی به حکومت خراج بپردازد.

بانک، اما با انفال متفاوت است. بانک سرمایه‌های عمومی جامعه را در اختیار می‌گیرد و بر اساس تجمیع سرمایه‌های عمومی، شکلی از نظام جدید پولی را به وجود می‌آورد.

تفاوت این نظام جدید پولی با انفال در این است که سهم افراد در انفال مشاع و مساوی است، اما میزان و مقدار سهم پول هر شخص در بانک، سهامی (غیر مشاع) و متفاوت است. در واقع انفال سرمایه عمومی مشاع و بانک سرمایه عمومی به صورت سهام است.


 اصالت نظام جمعی و فردی پول

اکنون نوبت به این پرسش می‌رسد که آیا بانک می‌تواند پول‌های تجمیع‌شده را به شکلی در اختیار بخش خصوصی قرار دهدکه بخش خصوصی بتواند بر نوع کالا، قیمت آن و نیروی کار مورد نیاز، آن هم به صورت کلان مسلط شود؟

در نظام سرمایه‌داری که در اقتصاد اصالت را به فرد می‌دهد، پاسخ این سؤال، مثبت است و در  نظام کمونیستی منفی است؛ زیرا نظام کمونیستی اصالت را به اجتماع می‌دهد نه فرد، اما نظام اسلامی در عین قائل بودن به اصالت اجتماع، به اصالت فرد و مشخص کردن محدوده هرکدام در مدار خود، نیز  قائل است.[2]

از آنجا که سرمایه‌های عمومی وقتی در اختیار بخش خصوصی قرار می‌گیرد، موجب تسلط بر منافع عمومی در سطوح «کار، قیمت و مصرف» می‌شود؛ بنابراین در نظام اسلامی، بانک نیز مانند انفال جزء سرمایه‌های عمومی قرار می‌گیرد و باید در اختیار حاکمیت قرار گیرد[3]  و شیوۀ توزیع منابع آن نیز به رضایت افراد در انتقال پول آن‌ها به بخش خصوصی کلان بستگی ندارد؛ زیرا در تجمیع پول خاصیت جدیدی شکل می‌گیرد که می‌تواند نظام «تولید، توزیع و مصرف» کالا را در اختیار گرفته و بر اساس آن دولت‌ها و ملت‌ها را استثمار نماید.

 

 سود کمتر، ربای بیشتر

ممکن است این سؤال مطرح شود که مشکل اصلی بانک این نیست که سرمایه‌های عمومی را در اختیار بخش خصوصیِ کلان قرار می‌دهد، بلکه مشکل از آنجا به وجود می‌آید که بانک‌ها سود تسهیلات خود را بالا می‌برند و اگر سود تسهیلات خود را پایین بیاورند و مانند فتاوای فقهی به سود دو تا چهار درصد اکتفا کنند، مشکل بانک‌ها حل می‌شود.

بنابراین بانک‌های غربی به نوعی اسلامی‌تر از ما عمل می‌کنند و ما اگر توانستیم سود پول را صفر و یا حتی مانند کشور ژاپن به جای پرداخت سود از سپرده‌ها مالیات نیز دریافت کنیم، آن وقت شاهد آن خواهیم بود که مردم به جای اینکه پول خود را در بانک بخوابانند، آن را در اختیار تولید قرار می‌دهند.

ما برای پاسخ به این سؤال ابتدا مغالطۀ نهفته در آن را مطرح می‌کنیم. در این شبهه ادعا شده است که باید سود «تسهیلات» کمتر از چهاردرصد باشد، اما برای این مسئله، از سود «سپرده» صفر و زیر صفر شاهد آورده می‌شود. بسیار روشن است که سود سپرده غیر از سود تسهیلات است و مقایسه سود سپرده با سود تسهیلات مغالطه صریح است، اما می‌توان مسئله را به شکل دیگری مطرح کرد که اشکال فوق وارد نباشد؛ یعنی اگر سود سپرده پایین و سود تسهیلات نیز متناسب با آن پایین بیاید، در این صورت آیا ما به اسلامی‌تر شدن بانک‌ها نزدیک می‌شویم؟

مطابق مطالب گذشته باید گفت بانک‌ها مجبورند عمدۀ سرمایه‌های خود را در اختیار بخش خصوصی و کلان قرار دهند. از طرفی بخش خصوصی هر چقدر سود کمتری پرداخت کند به ضرر سپرده‌گذاران خُرد می‌شود؛ زیرا علاوه بر کنترل قیمت، کنترل سود را هم در اختیار می‌گیرد و به تبع این کار، ارزش پول سرمایه‌های عمومی بیش از پیش کمتر شده و به حقیقت ربا نزدیک‌تر می‌شود، چه رسد به اینکه بانک‌ها علاوه بر عدم پرداخت سود، مالیات نیز از سپرده‌ها دریافت نمایند که برای سرمایه‌گذار کلان بانکی، هم فال است و هم تماشا!

از اینجا معلوم می‌شود مالیات در بانک‌های غربی به سپرده‌هایی تعلق می‌گیرد که در بازار تولید جریان ندارد و بانک صرفا به نگهداری آن‌ها مشغول است؛ والا اگر قرار است بر سپرده‌ها مالیات نیز تعلق بگیرد، کسی پول خود را در بانک نمی‌گذارد و نزد خود نگه داشته یا به صورت خرد به جریان می‌اندازد و از سرمایه بانک می‌کاهند، حال آنکه بانک‌های غربی جزء سرمایه‌دارترین بانک‌های جهان محسوب می‌شوند.

خلاصه اینکه، بانک برای تأمین منابع خود به دوشیوۀ ربوی عمل می‌کند؛ اول، بانک ابتدا دعوت به پرداخت سود می‌کند و بعد از تجمیع سرمایه‌ها، آن را با سود بالاتر به دیگران تحت عنوان تسهیلات می‌دهد، ولی چون قادر به کنترل بازپرداخت تسهیلات به شکل عمومی نیست، مجبور می‌شود آن‌ها را در اختیار بخش خصوصی قرار دهد تا بخش خصوصی بتواند با کنترل بر بازار، سود تسهیلات خود را تضمین کند؛ به خاطر همین است که عمده تسهیلات بانکی در اختیار افراد خاص قرار می‌گیرد و اساسا در این مدل چاره‌ای جز این کار برای بانک وجود ندارد.

 



[1] . ظاهرا آمار دقیق 7 درصد است، البته در غرب یک درصد است. (تحقیق شود).

[2] . رجوع شود به یحث‌های اصالت فرد و جامعه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان.

[3]. از اینجا معلوم می‌شود که بانک خصوصی در نظام اقتصاد اسلامی مطلقاً جایگاهی ندارد.

  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی‌فرد امام جمعه موقت تهران در جلسه طلاب و فضلای اردکانی که با همکاری انجمن‌های علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار شد در موضوع «اقتصاد در الگوی اسلامی» سخنرانی کرد.

در ادامه خلاصه‌ای از سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی را می‌خوانید:


نقاط قوت اقتصاد ایران

در مسأله اقتصاد ما در یک نگرش، جزء 20 کشور برتر دنیا از لحاظ اقتصادی هستیم. در زمینه زیرساخت‌های اقتصادی نیز بسیار فوق‌العاده هستیم. به عنوان مثال در زمینه «راه‌ها، ریل‌ها، امکانات گازرسانی، آب، شهرک‌های صنعتی، خدمات بیمه‌ای، درمانی، 600 سد آبی، برق و...» در خلق ظرفیت‌ها بسیار غنی هستیم و کشورهای دیگر عموماً این غنا را ندارند. از لحاظ امنیت سرمایه‌گذاری و تربیت نیروی انسانی مثل تربیت 10 میلیون نیروی دانشگاهی، همچنین در ایجاد شرکت‌های دانش‌بنیان فوق العاده هستیم، که حتی غربی‌ها در این زمینه به پای ما نمی‌رسند.

در مسائل هسته‌ای، هوا فضا، بیو و نانو، در طول سه دهه کارهایی صورت گرفته که در هیچ کشوری انجام نشده است. از لحاظ منابع طبیعی مثل کانی‌ها، نفت، گاز نیز می‌توان گفت جزء کشورهای استثنایی هستیم. از طرفی در موقعیت ژئوپلتیک و تنوع آب و هوایی در وضع بسیار مطلوبی قرار داریم. اگر به این موارد، استقلال سیاسی در استفاده از منابع و مشارکت مردم نیز اضافه کنیم، متوجه می‌شویم که بسترهای رشد اقتصادیِ فوق‌العاده‌ای در زمینه‌های منطقه‌ای و حتی فرامنطقه‌ای داریم.

نقاط ضعف اقتصاد ایران

اما با این وجود رشد اقتصادی ما پایین است و تورم در کشور ما اصلا متناسب با اقتصاد نیست؛ زیرا ما در میان کشورها بالاترین تورم را داریم؛ یعنی از حیث زمان، تورم طولانی‌مدت و از حیث رقم، تورم دورقمی داریم. از لحاظ درآمد سرانه و اشتغال نیز در وضعیت مناسبی نیستیم. به‌طورکلی از لحاظ عدالت اجتماعی وضعیت مطلوبی نداریم؛ یعنی نتوانستیم از ظرفیت‌های موجود برای خلق ثروتِ درست استفاده کنیم، اما علت چیست؟

آسیب‌شناسی نقاط ضعف

مهم‌ترین علت این است که اقتصاد ایران با نفت تنظیم شده است. پس مصیبت اقتصاد ما نفت است و اگر این نفت نبود، ما الآن بالاترین رشد اقتصادی داشتیم. من از شما سؤال می‌کنم که اگر نفت نبود، آیا این دانشگاه بود؟ یا خدماتی که از طریق برق‌رسانی و... انجام می‌شود، بود؟ ولی از این‌ها پولی حاصل نمی‌شود.

مشکل دوم؛ نظام اداری کشور در دولت و سایر قوا و سیاست‌های مالی آن‌ها است. درآمد نفت، متناسب با حجم نظام اداری دولت نیست. سیاست‌های پولی (اداری) تحت سیاست‌های مالی است که همه متأثر از درآمدهای نفتی است. اگر نفت نبود دولت با استقراض از بانک مرکزی و فروش اوراق بهادار و ... باید نیاز مالی خود را تأمین می‌کرد. به‌طور‌کلی عامل پیشرفت ما (یعنی نفت) درواقع عامل بازدارندگی ما شده است.

عامل سوم، سیاست‌های پولی و بانکی است. الآن بانک مرکزی شده صندوق دولت؛ اما اگر بانک مرکزی مستقل باشد، آغاز تحول در مدیریت کشور خواهد بود. الآن اعلام می‌شود دولت 800 هزار میلیارد به بانک مرکزی بدهی دارد. بنابراین تنظیم بودجه در سیاست‌های پولی و مالی عامل دیگر این نابسامانی‌های اقتصادی است.

به‌طورکلی بودجه در مجلس کمترین تغییر را دارد؛ یعنی مجلس حدود 3-4 درصد از بودجه را تغییر می‌دهد و عمدتا نظر دولت تأمین می‌شود. تازه در آن 3-4 درصد نیز عمدتا نظر دولت حاکم می‌شود که با رایزنی مسؤولان دولتی در حوزه فعالیت خود صورت می‌گیرد. قانون برنامه را نیز دولت تنظیم می‌کند. از طرفی اجرای برنامه نیز که مهمتر است در دست دولت است.

آقای کمال درویش وقتی وزیر اقتصاد ترکیه شد، ترکیه با تورم 60 درصدی روبه‌رو بود. او افزایش 20 درصدی حقوق‌ها را زیر سؤال برد و این پرسش را مطرح کرد که فاصله میان 20 تا 60 درصد را آیا دولت می‌تواند تضمین کند؟

راه‌کارهای اقتصادی

ما باید از تجارب بشری استفاده کنیم و در عرصه‌های علمی، خلاقیت و نوآوری داشته باشیم. ما باید سرمایه را در جایی مصرف کنیم که بیشترین ارزش افزوده را داشته باشد. منابع ما محدود، اما نیازهای ما نامحدود است. ما باید در استفاده از ثروت روش عالمانه را در پیش بگیریم و ببینیم در کدام حوزه ارزش افزوده بیشتری وجود دارد.

ما الآن با خشکسالی مواجه هستیم که عامل اصلی آن، برداشت‌های بی‌رویه از منابع آب است. ما تا کنون بحث مصرف و مدیریت مصرف را در دستورکار خود قرار نداده‌ایم و با ازدیاد مصرف به مقوله اقتصاد نگاه می‌کردیم.

مسأله پول‌شویی از کجا آمده است؟ به نظر من این مسأله عمدتا به‌خاطر نفت و قاچاق کالایی است که به پول تبدیل می‌شود. شما می‌دانید که قیمت یک کالا در این طرف و آن طرف مرز متفاوت است و همین باعث ایجاد اقتصاد رانتی می‌شود. پیچیدگی محاسبات اقتصادی در تورم و... نیز عامل دیگر این نابسامانی‌هاست.


نقد و بررسی صحبت‌های حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی‌فرد

بعد از صحبت‌های حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی‌فرد، طلاب و فضلای اردکانی با توجه به مباحث ایشان مطالب تحقیقاتی خود را بیان کردند که در ادامه می‌خوانید:


مهم‌ترین عامل نظام اقتصادی ایران، مسأله نفت نیست؛ زیرا اول اینکه، وابستگی اقتصاد ایران در نفت به کمتر از 30 درصد رسیده است و در زمان طاغوت که ما با متوسط جمعیتِ 30 میلیونی، روزی 10 میلیون بشکه نفت صادر می‌کردیم؛ اما امروز با جمعیت 80  میلیونی کمتر از 3 میلیون صادرات داریم.

دوم اینکه، به نظر ما توزیع درآمد نفتی که در برنامه و بودجه مورد بررسی قرار می‌گیرد، چون به سبک نظام سرمایه‌داری است، عامل نابسامانی اقتصادی است؛ به عنوان مثال نفت، طلا و... جزء انفال هستند و مطابق مسلمات فقه شیعه و سیره امیرالمؤمنین علیه‌السلام باید به‌طور مساوی میان مردم تقسیم شود، اما در نظام توزیع سرمایه‌داری این توزیع به‌گونه‌ای صورت می‌گیرد که هرکس پول، رانت و قدرت بیشتری دارد می‌تواند از بیت المال بیشترین استفاده را ببرد.

سوم اینکه، نظام بانکی نیز قادر نیست تورم را کنترل کند؛ زیرا در نظام بانکی مطابق آمار رسمی، 70 درصد منابع عمومی بانک در خدمت 30 درصد از افراد سرمایه‌دار قرا دارد و در آمار غیر رسمیِ مورد تحقیق ما 93 درصد از منابع بانکی در اختیار 7 درصد قرار گرفته است. البته این به ساختار خود بانک برمی‌گردد؛ زیرا بانک برای اینکه سود پولِ عموم سپرده‌های مردمی را تضمین کند به علت کمبود نیرو و حجم زیاد سپرده‌ها مجبور است سرمایه‌های عمومی خود را غالبا در اختیار کارخانه‌داران و سرمایه‌داران کلان قرار دهد؛ زیرا بانک مطمئن است که کارخانه‌های بزرگ چون تولید عمده کشور را در دست دارند با کنترل در قیمت کالا، در هرصورت قادرند سود تضمینی بانک را به مردم تأمین کنند. از طرفی اگر دولت بخواهد از بانک مرکزی استقراض کند و با اوراق قرضه به این کار دامن بزند، دولت نیز در کنار نظام سرمایه‌داری قرار خواهد گرفت و نظام سرمایه‌داری به شکل دولتی یا خصولتی تحقق خواهد یافت. بنابراین مسأله اصلی اقتصاد کشور ما توزیع ناعادلانه منابع عمومی است که عمدتا در جیب افراد خصوصی به نام بخش خصوصی و به کام سرمایه‌داران ریخته می‌شود.

اما آنچه راجع به تجارب بشری در غرب و پیچیدگی‌های محاسبات اقتصادی تورم و.. بیان شد، به نظر می‌رسد یکی از شگردهای غرب باشد. غرب با پیچیده کردن مسائل در صدد است تا کسی از محاسبات بانکی و توزیع منابع عمومی در کشورها اطلاع کافی نداشته باشد تا بتواند منافع سرمایه‌داران را تأمین کند. مسائل اقتصادی و توزیع منابع در اقتصاد اسلامی پیچیده نیست و اولین قدم در این رابطه ساده کردن مسائل و قابل فهم کردن آن برای مردم است تا مردم بتوانند از مسؤولین مطالبه داشته باشند. به عنوان مثال آنچه در مورد عامل خشکسالی بیان شد و به برداشت بی‌رویه آب اشاره گردید، این خود یکی از این پیچیدگی‌های «بیان» در تجارب غربی است؛ زیرا از لحاظ علمی، عامل اول خشکسالی، گازهای گلخانه‌ای است که به‌خاطر آن، بارندگی در جهان تا یک سومِ قبل از توسعة صنعت کاهش داشته است. عامل دوم وجود سدهای صنعتی است که آب را هدر داده و به اسم کشاورزی تمام می‌شود.

خلاصه آن‌که ما اگر توزیع منابع بیت‌المال مثل نفت، طلا و به‌طور کلی انفال را به شیوه اسلامی و مساوی تقسیم کنیم و مشارکت عمومی را جایگزین مشارکت خصوصی سرمایه‌داری نماییم و منابع مالی را در اختیار به اصطلاح بخش خصوصی سرمایه‌داری قرار ندهیم، مشکلات اقتصادی موجود، سالبه به انتفاء موضوع خواهد شد.

این‌‎که بیان شد ما باید سرمایه خود را در جایی قرار دهیم که ارزش افزوده بیشتری داشته باشد، نیز درست نیست؛ زیرا الآن مطابق برنامه توسعه اکثر منابع مالی کشور در صنعت مصرف می‌شود و به همین منظور فعالیت‌های اقتصادی صنعتی، ارزش افزوده بیشتری دارد، اما همین صنعت به دلیل تولید گازهای گلخانه‌ای عامل بیش از 90 درصد از خشکسالی در جهان محسوب می‌شود.

بنابراین باید با تغییر نگرش از صنعت( مثلا) به کشاورزی، عامل ارزش افزوده را مطابق اعتقادات اسلامی تغییر داد؛ زیرا در نگاه اسلامی کشاورزی از اهمیت بیشتری نسبت به صنعت برخوردار است و در مسیر تولید منابع طبیعی مثل آب، خاک و هوا، منابع گیاهی ارزش بیشتری نسبت به منابع کانی دارد؛ لذا ارزش افزودة تابع اعتقادات باید شکل بگیرد، نه برنامه توسعه پایدار غربی که در کشور در حال اجرا است و شش برنامه بر اساس آن تا کنون اجرا شده است.

در رابطه با تفاوت قیمت‌ها در مرز دو کشور نیز این گفته شایان ذکر است که تفاوت قیمت در مرز بر اساس ارزش پول است؛ یعنی اگر ارزش پول یک کشور به کشور دیگر کم یا زیاد شود، ارزش کالا نیز متغیر می‌شود و ارزش پول کشور در نظام سرمایه‌داری به‌صورت ربوی و عمدتا بر اساس شاخص تورم محاسبه می‌شود، اما باید دانست که تورم پولی خود از لوازمات ربا است.

بنابراین آنچه در صرافی‌های فعلی صورت می‌گیرد خرید و فروش پول است که صورت ربوی دارد درحالی که در صرافی‌های قدیم به جای خرید و فروش پول، ما تبدیل پول داشتیم؛ یعنی اگر مثلا یک کالا در یک کشور فرضا 10 دلار بود و در کشور دیگر 100 تومان، هر دلار 10 تومان محاسبه می‌شد و در محاسبه ارزش پول، ارزش کالا حاکم بود نه نرخ تورم پول.

شایان ذکر است، در پایان حجت الاسلام ابوترابی فرد ضمن تشکر از طلاب و فضلای اردکانی، مطالب این جلسه را بسیار مفید و قابل استفاده دانست. دانشگاه باقرالعلوم علیه‌السلام نیز با مثبت ارزیابی کردن این جلسه، از طلاب اردکانی خواست تا در صورت امکان این جلسات را ادامه دهند.

گفتنی است، این اولین جلسه کارگروه اقتصادیِ طلاب و فضلای اردکانی بود که با موضوع اقتصاد در الگوی اسلامی، در دانشگاه باقرالعلوم علیه‌السلام و با مشارکت انجمن‌های علمی دانشجوییِ این دانشگاه برگزار شد. طلاب و فضلای اردکانی در نظر دارند جلسات خود را به صورت چرخشی در ارگان‌ها و دانشگاه‌های مختلف برگزار کنند.


  • سیدمجتبی رفیعی اردکانی